12 " اگه باز نمیشه برین پارت بعد "

3.3K 147 312
                                    


- من قراره برای دیدن پدرم به بیمارستان برم
زین با لحن محکم همیشگیش گفت همونطور که دکمه های پیرهن تازه عوض کردشو میبست.

چهره ی بی نقصشو تو آینه برانداز کرد و وقتی جوابی از سمت هری به گوشش نخورد، همونطور که یه تای ابروشو بالا مینداخت زیرچشمی از آیینه ای که روبروش ایستاده بود به پسرکوچولوش نگاه کرد که تو خودش مچوله شده بود.

لبشو خیس کرد و بعد از درست کردن یقه ی لباسش، سمت هری رفت که حالا سعی داشت درست سرجاش بشینه و هرازگاهی چهرش توی هم جمع میشد:
- هرح... صدامو نشنیدی؟

با حالت بی تفاوتی پرسید و دست به سینه روبروی هری ایستاد
پسر موفرفری با شنیدن صدای زین، سرشو بالا آورد:
+ شنیدم زین... فقط...
فقط داشتم به این فکر میکردم که من الان... باید چیکار کنم...

با صدای خجالتی و ضعیفی گفت و لبشو دندون زد که باعث شد زین دور از چشمش نیشخند کوچیکی بزنه.

دستاشو پشت سر بهم دیگه گره زد و همونطور که نگاهش روی پسرک متمرکز بود جواب داد:
- خب...
درواقع دو تا راه پیش روته بیب
یک
با من به بیمارستان بیای، تا اینجوری هم رسم ادب به معلم سابقتو بجا آورده باشی و هم از حالش خبردار شی
دو
بری خونتون تا جلسه ی بعدی

با تموم شدن حرفش، جفت ابروهاشو بالا داد:
- انتخابش با توعه

هری که تو سکوت به حرفای زین گوش میداد، با تموم شدن حرفاش، لباشو تو دهنش کشید و آروم هوف کرد:
+ خب من...
من دوس دارم بیام ولی...

- ولی؟
زین درحالیکه بی شک جوابو میدونست پرسید و با بدجنسی به پسرش خیره شد

هری همونطور که سرش پایین بود با لحن معذبی جواب داد:
+ ولی آخه... یکمی درد دارم...
و... خب پدرمم...

گفت و زود سرشو پایین انداخت،
زین بی حرف به هری خیره شد، تا اینکه تو کمتر از چند ثانیه با چیزی که به ذهنش خطور کرد، برق شیطنت تو چشماش درخشید و دوباره نیشخند بدجنسی رو لباش جا خوش کرد:
- بلند شو

با شنیدن صدای زین، هز سرشو بالا آورد و به خیال اینکه حرف بدی زده و ممکنه زین الان قصد تنبیهشو داشته باشه، با گونه های هلویی رنگش به معلمش خیره شد:
+ چـ- چی؟ ولی آخه چرا؟ چیزِ... چیز بدی گفتم؟

زین همونطور که تلفن بی سیم خونه رو برمیداشت بی صدا خندید:
- نه بیب. چیز بدی نیست، بهم اعتماد کن

گفت و همونطور که کنار شومینه ی خاموش می ایستاد، به هری اشاره کرد که پیشش بره
پسرک بعد از نگاه دو به شکی که به معلمش کرد، از جاش بلند شد و با قدمای نامرتب سمت زین رفت که باعث شد مرد آسیایی نیشخند مغرورانه ای بزنه و با افتخار به نوع راه رفتن هری خیره بشه
مسلما اون حتی در حد فاک به چپ چپ نگاه کردن و زیرلب غر زدن هری توجهی نمیکرد؛
بهرحال هر لذتی یه تاوانی داره دیگه.

Private Teacher [Z.S]Where stories live. Discover now