- 11

4.5K 314 277
                                    

Third person pov

هری روی صندلیش نشسته بود و سعی میکرد حواسشو به درسش بده
از وقتی که قراردادو با زین امضا کرده بود، حس میکرد خیلی چیزا قراره عوض شه
هرچند که اون روز تقریبا کوتاه پیش رفت و زین باهاش نرم رفتار کرد

اون با جیکوب تقریبا همه چیزو درمیون گزاشته بود
جیکوب کسی بود که بیشتر از بقیه دوستاش میتونست اونو درک کنه
ازون گذشته
اونم باتم بود و تجربه های نسبتا زیادی با دوس پسرش داشت

جیکوب تا جایی که میدونست راجع به دسته بندی هایی که اینجور رابطه ها وجود دارن براش توضیح داده بود و با هم به یه خرید کوتاه رفته بودن

و حالا چی شده بود؟
هری روی صندلی پشت میز همیشگیش نشسته بود و درحالیکه نرمیِ پنتی ای که زیر شلوار جینش پوشیده بود باعث میشد نتونه تمرکز کنه، با پاش رو زمین ضرب گرفته بود

مداد مغزیشو تو دستش محکم تر گرفت و دست آزادشو به شلوارش مالید که عرقشو از بین ببره

دست خودش نبود که الان با دیدن نیم تنه لخت زین، تتوهای روش، تُنِ سکسی صداش، و پنتیِ تنش، ناخوداگاه به هر روشی ذهنش به سمت چیزای درتی کشیده میشد

به هر زحمتی بود نگاه از معلمش گرفت و به فرمول ریاضی ای که الان از هر چیزی تو دنیا براش پیچیده تر میومد چشم دوخت
زیرلبی فحش داد وقتی صدای زین، مغرورانه به گوشش خورد:
- از سه دقیقه ای که زمان برای حل کردن این سوال داشتی فقط سی ثانیه مونده هزا
امیدوارم حلش کرده باشی

حتی بدون نگاه کردن به زین هم میتونست نیشخند بدجنسشو حس کنه
چیزی نگفت و بجاش فقط یکم صندلیشو جلوتر کشید
دست آزادشو پایین برد و همونطور که تظاهر میکرد داره سوالشو حل میکنه، از روی شلوار دیک نیمه سفت خودشو لمس کرد

چند ثانیه به همون حالت گذشت، تا وقتی که حضور کسی رو پشت سرش حس کرد
همین که خواست به حالت طبیعی برگرده و دستشو از جایی که بود برداره، دست بزرگ و پر از تتویی، درست کنارش به روی میز کوبیده شد و دستشو به نرمی نوازش کرد که باعث شد یکم از جاش بپره

چند ثانیه به همون حالت گذشت، تا وقتی که حضور کسی رو پشت سرش حس کردهمین که خواست به حالت طبیعی برگرده و دستشو از جایی که بود برداره، دست بزرگ و پر از تتویی، درست کنارش به روی میز کوبیده شد و دستشو به نرمی نوازش کرد که باعث شد یکم از جاش بپره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

" دستای زین و هری رو تصور کنین :|
و یکی از دستای هری که زیر میزه :' "

هری لباشو تو دهنش کشید و آب دهنشو به سختی قورت داد وقتی گرمای نفس زین رو درست کنار گوشش حس کرد:
- تو هنوز سوالتو حل نکردی هری

Private Teacher [Z.S]Where stories live. Discover now