به نام خدا
TharnType Story
نویسنده اصلی رمان : MAME
مترجم فارسی: Mint
X کپی ممنوع X• مقدمه اول: (از زبان تایپ)
"از گیا بدم میاد. ازشون متنفرم!" این چیزیه که من همیشه وقتی دوست یا همکلاسیم ازم می پرسه از چی توی دنیا از همه بیشتر متنفرم، جواب می دم. این جواب همیشگی من بوده و هست؛ حتی وقتی وارد کالج شدم.
هی صبر کن. وایسا!
قبل از اینکه قضاوتم کنی و تهمت بزنی که چقدر عوضیم و تبعیض گرایانه رفتار میکنم باید بگم که من اینجوری نیستم! اوکی؟
برای من همه یه جورن. فرقی نداره از چه جنسی باشن. تا وقتی که کسی ناراحت یا اذیتم نکنه من باهاش مشکلی ندارم.
واقعا نمیفهمم چرا! بیشتر از شش ماهه که 18 سالم شده و این همجنسگراها هنوزم تو زندگیم سرک میکشن.
میدونی که... اون روباهای مکار مثل آدم سلام نمی کنن. میان بهت می چسبن و مثل کرم دورت میپیچن و هر لحظه منتظر یه فرصتن تا سانت به سانت بدنتو لمس کنن. نمیدونی چطوری بازوهام، شونه هام و سینه امو دست مالی می کنن و فاک! حتی به گنج باارزشم(دیک شونو میفرمایند) که تمام عمرم ازش مراقبت کردمم رحم نمی کنن. یه جوری نگاهش می کنن انگار می خوان ازم بدزدنش.
دستای کثیفتو از من دور میکنی یا نه؟!
اوکی... نمی خوام دیگه راجع بهش حرف بزنم. اعصابمو بهم میریزه. بعلاوه، خیلی خسته کنندس که بخوام همه ی چیزایی که به ذهنم می رسه رو راجع بهشون بگم... پست، بی ارزش، خارج از مخلوقات این دنیا...
هیسسسسسسس!
بیخیال. از من عصبانی نباش باشه؟ وقتی ازشون متنفرم ینی ازشون متنفرم! از اولشم راجع بهش بهت گفته بودم پس اگه با همچین حرفی مشکل داری باهاش کنار بیا!
هر وقت یکی از اون عوضیا رو من کراش میزنه یا میخواد روم حرکت بزنه دوستام ازینکه من تو دردسر بیوفتم خیلی میترسن و میرن بهشون هشدار می دن. اونا انقدر مهربونن که میرن به طرف میگن: "هی خوشگلا لطفا اگه میشه به تایپ نزدیک نشید."یا یه چیزی شبیه این:"هر حسی به تایپ دارین بهتره پیش خودتون نگهش دارین. مطمئنم نمیخواین به وسیله ی کسی مثل تایپ تحقیر بشین." نمیتونن منو مقصر بدونن. من اصلا نمی تونم حضور اونارو تحمل کنم. به هیچ وجه!
بالاخره دارم میرم کالج. از وقتی فارغ التحصیل شدم به بابام التماس می کردم که اجازه بده خارج از خوابگاه خونه بگیرم چون تنهایی زندگی کردن خیلی راحتتر از زندگی توی خوابگاهه. خیلی سعی کردم خودمو قانع کنم که دلیل اصلی اینکه میخوام مستقل زندگی کنم اینه که نمی خوام با یه غریبه زیر یه سقف باشم. ولی ته دلم می دونم که با اینکار می خوام فرصتی پیدا کنم تا دخترارو بیارم تو اتاقم و هر کاری دلم می خواد انجام بدم و باهم خوش بگذرونیم.
أنت تقرأ
TharnType Story
Romanceترجمه داستان اصلی تارن تایپ نویسنده اصلی: Mame مترجمین: Mint, SpringE ویراستار و ادیتور: Mint