سلام :)
با يك فن فيكشن ديگه در خدمتتون هستم
البته نه فن فيكشن طولاني يا ميني فيكاينجا قراره وان شات هايي كه مينويسم رو آپ كنم!
داستان هاي خيلي كوتاهي كه به نظرم نيازي به توضيح بيش از اندازه ندارن و توي همون يك پارت هم تمامي احساسات منتقل ميشه
در واقع بهتره بگم سعي ام رو كردم!توجه!
هر قسمت اسم جداگانه داره
اسم ها به كره اي هستن اما اول هر پارت معنيش رو به انگليسي و فارسي مينويسمهر قسمت شخصيت هاي متفاوت داره
البته اين طوري نيست كه اگه اولي جيمين بود دومي جين باشه
منظور اينه كه مثلا جيني كه توي پارت يك هست،با جيني كه توي پارت دو حضور داره فرق ميكنه
در كل قسمت ها مجزا هستن و هيچ ربطي به هم ندارن
با اين وجود ممكن گاهي شخصيت هاي تكراري ببينيد!
اون موقع ديگه بايد حدس بزنيدمثلا اگه يونگي توي پارت پنجم يه پسر خلاف كار بود
ممكن همون يونگي تو گوشه اي از پارت دهم حضور داشته باشه اما با اطرافيان جديدش! پس لازمه كه باهاشون آشنا بشه
اين طوري:)اميدوارم از خوندن وان شات ها لذت ببريد
رأي ها و مخصوصا نظرهاتون رو از من دريغ نكنيد
اوناس كه باعث ميشه براي نوشتن مشتاق تر از هميشه باشمدوستتون دارم.x
⇩⇩⇩
YOU ARE READING
Seraphic
Fanfictionداستان كوتاه -------------------- ١. بالاخره پشت سر پسر ايستاد.بزاق دهانش رو قورت داد و نگاهي به نقاشي انداخت.تابلو از رنگ هاي مشكي و سفيد و قرمز پر شده بود.رنگ هاي درهمي كه انگار بدون دقت و هدف بر روي بوم ريخته شده بودن. • ٢. ميخواست حساب كنه.صندوق...