Chapter Two-Fate

1.2K 234 154
                                    

{دانکستر، خونه ی لویی، ۴:۲۰ غروب}

نایل: "این اینجوری نیس که تهدیدت کرده باشه یا یه همچین چیزی."

لو: "در واقع اینکارو کرد. اون گفت اشتباه بزرگی کردم. من اصلا نمیدونم چرا از اولش اون حرفا رو زدم."

نایل: (میخنده و اروم میزنه روی شونه ی لویی) "من میدونم چرا سوییتی. تو گستاخ ترین دختر مدرسه ای و هیچکس نمیتونه دهنتو ببنده. حتی اقای مشهور."

لو: "ببینم گفتی دختر؟ اینکه گی هستم دلیل نمیشه دختر باشم."

نایل: "ولی کونت باعث میشه شبیه دخترا باشی."

لو: (از روی مبل بلند میشه و به سمت اشپزخونه میره) "میدونی چیه؟ اصلا میخام کمتر غذا بخورم تا کونم کمتر دخترونه به نظر بیاد. خوشحال شدی؟"

نایل: (با درموندگی میگه) "لو، تو یه کون بی نقص داری. من هیچوقت نگفتم که اون بده یا یه همچین-"

لو: (داد میکشه) "تو همین الان گفتی که اون دخترونس و این بده احمق. من نمیخام دخترونه به نظر برسم. یه خرخون گی با کون دخترونه؟ چیزی از این بدترم میتونه وجود داشته باشه؟"

نایل: "میشه موضوع رو عوض کنیم؟ خب میخای چیکار کنی در مورد.. (چند لحظه فکر میکنه) پسر بده؟"

لو: "'پسر بده' کیه دیگه؟"

نایل: "کی میتونه باشه؟" (با مسخره بازی میکوبه به پیشونیش ولی لویی جواب نمیده) "هری دیگه، احمق!"

لو: (لپاش قرمز میشه) "درسته، اون. یه لحظه یادم رفت." (تعجب میکنه) "خدای من، من باید یه پروژه باهاش انجام بدم بعد اینکه رسما تهدیدم کرد. شت."

نایل: "میدونم. ولی شاید اون قدرا هم بد نباشه."

لو: "تو همین الان بهش لقب 'پسر بده' رو دادی و الان داری میگه شاید اون قدرا هم بد نباشه؟ با عقل جور در نمیاد."

نایل: "یه ضرب المثلی هست که میگه«سخت از بیرون، سافت از درون.»" [خدایی جور دیگه ترجمه نمیشد😂]

لو: "الان احساس باهوش بودن میکنی؟ این یه ضرب المثله، چیزی ثابت نشده."

نایل: (چشماشو میچرخونه) "بعضی وقتا واقعا یه دنده ای. فقط مثبت فکر کن و جلو برو." (فکر میکنه) "وقتی زندگی بهت لیمو میده، لیموناد درست کن."

لو: "چرا انقد ضرب المثل به کار میبری؟ این کمکم نمیکنه."

نایل: "عیی.. نمیدونم. احتمالا من اگه قرار بود با استایلز کار کنم میمردم."

The One with the Tattoos[L.S](Persian Translation)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt