Chapter Sixteen-Studying

947 177 36
                                    

{دانکستر، خونه ی هری، ۴:۰۰ غروب، لویی تو راهه}

(صدای گوشی هری بلند میشه و صفحه یه تکست از لویی رو نشون میده)

از لو:
توی راهم و گشنمه پس یه چیزی برام درست کن xx

هری: (تکست رو به انه نشون میده) "اون x ها چین؟ تو دردسر افتاده؟ باید کمکش کنم؟ این سیگنال خطر یا یه همچین چیزیه؟ چه اتفاقی داره میوفته؟"

انه: (میخنده) "سوییتی، اونا بوس هستن. این چیزیه که تو تکست ها استفاده میشه. تو باید اینو بدونی مثلا یه نوجوونی."

هری: "هیچ کسی تا حالا برام x نفرستاده بود."

انه: "خب لویی اینکارو کرد."

هری: "چی باید جوابشو بدم؟"

انه: "نمیدونم، یه چیز خوب بفرست."

هری: "فکر کنم منم یه تکست با x براش بفرستم. این یه جورایی کیوته."

انه: "اره، هست."

هری: "نگاه کن چی جواب دادم." (تکست رو به انه نشون میده)

به لو:
باشه، یه کم غذا برای خودمون درست میکنم xx

انه: "این عالیه. ولی فکر کنم منظورت از اینکه غذا درست میکنی اینه که من غذا درست میکنم، نه؟"

هری: (لبخند میزنه) "صحیح، من میدونم استعدادمو از کی به ارث بردم."

انه: "چاپلوسی نکن، عزیزم." (اونجا رو ترک میکنه)

(۱۵ دقیقه بعد لویی میرسه و زنگ در رو میزنه)

انه: (لو رو بغل میکنه) "دلم برات تنگ شده بود، بیبی."

لو: "منم دلم تنگ شده بود و اهه چه بوی خوبی! اشپزی کردی؟"

انه: "تو گفتی گشنته. اول میخواستم فقط یه کم خوراکی اماده کنم ولی خب بعدش پیتزا پختم."

لو: "تو بی نقصی."

انه: "اول بیا تو. کفشتو در بیار و کتتو بده من."

لو: "باشه، هری کجاست؟"

انه: "هنوز بالائه ولی وقتی بوی پیتزا رو حس کنه میاد پایین." (میخنده و زمزمه میکنه) "یا مال تو رو."

لو: "همم تیکه ی اخرش چی بود؟"

هری: "بوی پیتزا میاد و لویی هم رسیده، نه؟"

انه: (به لو میگه) "گفتم که."

هری: "چی؟"

انه: "مهم نیست. چیزی میخورین؟"

هری: "زیاد گشنم نیست."

انه: "خب پس یا برو بالا با بهمون ملحق شو."

هری: "بهتون ملحق میشم."

انه: "این نشون میده تو خیلی خوش رفتاری."

هری: (به لو چشمک میزنه) "همیشه."

لو: (زمزمه میکنه) "عوضی."

انه: "کسی توی خونه ی من فحش نمیده!"

لو: "چشم."

انه: "خب پروژه چطور پیش میره؟ این مرحله چیه؟"

لو: "مرحله ی سوم کلا در مورد مغزه. باید یه کم تحقیق انجام بدیم و دوباره همه چیز رو یادداشت کنیم."

هری: "زیست واقعا مزخرفه."

لو: "من دوسش دارم." (تیکه ی اخر پیتزاشو میجوعه) "من تموم کردم."

انه: "پس برین بالا و پروژتون رو تموم کنین."

هری: "بیا، لو."

انه: (پشت سرشون داد میکشه) "همدیگه رو نکشین!"

هری: "نمیکشیم." (میچرخه سمت لو) "میشه یه کم سریع تر؟"

لو: "پاهای من خیلی کوتاهن." (میناله) "یه کم اروم تر برو."

هری: (میخنده) "چه کیوت."

لو: (بریده بریده میگه) "خفه شو، ابله."

هری: (ادای سیلی زدن در میاره) "انقد بی ادب نباش، لوبر."

لو: (میرسه به اتاق هری و نفسش بالا نمیاد) "احساس چاق بودن بهم دست داد. حتی نمیتونم از پله ها درست بالا برم."

هری: "همه که مثل من ورزشکار نیستن."

لو: "همه به جز من. تو، لیام، زین و حتی نایل. این انصاف نیست."

هری: "تو هم میتونی باشی. فقط باید یه ورزشی رو شروع کنی."

لو: "نه برای اینکار زیادی خستم."

هری: "پس غر زدن و اعتراض کردن رو تموش کن، احمق."

لو: "بیا فقط پروژه رو انجام بدیم."

(شروع به انجام پروژه میکنن و خیلی با هم بهشون خوش میگذره. مثل دوستای چندین و چندساله با هم میخندن و دعوا میکنن و حتی با هم لاس میزنن. به نظر هر دوشون خیلی داره خوش میگذره ولی خب زمانای خوب هم تموم میشن پس کار اونا هم تموم میشه و هر دوشون از این ناراحت به نظر میان حتی اگه هیچ کدومشون اینو نپذیرن."

هری: "بالاخره اماده ایم."

لو: "بیا توضیحاتشو تو خونه بنویسیم."

هری: "من مشکلی ندارم." (مکث میکنه) "میتونی برای شام بمونی."

لو: "خوشحال میشم." (با لبخند ملیح به هری نگاه میکنه)

——

چیخیتصکسکتسدسم چپتر بعد خیلی کیوته پس سریع براتون اپ میکنم جر

لاو تک تکتون T-T

-H

The One with the Tattoos[L.S](Persian Translation)Where stories live. Discover now