{دانکستر، خونه ی هری، ساعت ۲:۱۰ بعد مدرسه}هری: "یکی از دوستام میاد خونمون."
آنه: "تا وقتی که مثل لیام خلافکار نباشه مشکلی نداره."
هری: "این که لیام مواد میکشه دلیل بر خلافکار بودنش نیست." (اه میکشه) "اینطوری منم خلافکارم."
آنه: "پس لیام نیست؟ تو هیچ وقت کس دیگه ای رو دعوت نکردی."
هری: "در واقع اون دوستم نیست. مجبوریم یه پروژه ی لعنتی واسه زیست با هم انجام بدیم. اون خرخونه و یه نمره ی خوب میخواد."
آنه: "اون نایس(😐✨) به نظر میاد. از همین الان ازش خوشم اومد. شاید بتونه تاثیر خوبی روت بزاره."
هری: (شقیقه هاشو فشار میده) "فک نکنم. اون گیه."
آنه: "من همیشه دلم یه پسر گی خرخون میخواست. میتونیم به فرزندی قبولش کنیم؟"
هری: (اخم میکنه) "تو خجالت اوری. حداقل تلاش کن جلوی اون یه کم نرمال رفتار کنی." (فکر میکنه) "یا میتونی خود همیشگی و عجیبت باشه و بترسونیش اونطوری دیگه برنمیگرده."
آنه: "من نمی ترسونمش."
(لویی رو به روی در جلویی واستاده در حالی که با استرس با انگشتاش ور میره. نمیدونه باید زنگ رو فشار بده یا نه. شاید هری داشته فقط سر کلاس شوخی میکرده و لویی الان خودشو کوچیک کنه. 'تو میتونی' به خودش میگه در حالی که زنگ رو فشار میده.)
آنه: "من میرم."
هری: "معلومه که میری."
(آنه در رو باز میکنه و با به لویی کاملا مضطرب مواجه میشه)
آنه: (با نگرانی میپرسه) "حالت خوبه سوییت هارت؟"
لویی: "بله خانوم. عامم. من برای هری استایلز اینجام." (به شماره ی پلاک نگاه میکنه) "خونه ی درست رو اومدم دیگه؟" (با وحشت میگه) "اوه خدای من. اون احمق ادرس اشتباهیو داد. ببخشید." (میخواد بره که آنه شروع به حرف زدن میکنه)
آنه: "عزیزم داری عرق میکنی. بیا داخل. خونه ی درست رو اومدی. هری طبقه بالاست. میتونی چند دقیقه همین پایین بشینی."
(لویی، که خیالش راحت شده، میره توی خونه و نمیتونه باور کنه خونشون انقدر بزرگه. اون حداقل دوازده برابر خونه ی لویی اینا بود)
YOU ARE READING
The One with the Tattoos[L.S](Persian Translation)
Randomهری از لویی بدش میاد چون لویی گیه ولی سرنوشت اونا رو کنار هم قراره میده و هری مطمئن نیس چه حسی نسبت به لویی داره. حسادت، عصبانیت، نفرت و حتی عشق. هری خیلی گیج شده و اینکه بهترین دوستش روی لویی کراش داره واقعا کمکی نمیکنه.