{دانکستر، خونه ی نایل، بعد مدرسه}
لو: "این بزرگترین اشتباه تاریخ بود."
نایل: "نه بابا؟"
لو: "من یه خیانکار نیستم ولی وقتی با لیام دیدمش حسودیم شد. باید یه کاری میکردم."
نایل: "ولی تو یه خیانکاری. تو یه نفر دیگه رو بوسیدی. اسم این خیانته."
لو: "ولی نایل... فکر کنم من هریو دوس دارم."
نایل: "این حتی بدتره. تو با زین ادامه میدی و قلبشو میشکونی."
لو: "ولی من نمیخوام اینکارو کنم. من هیچوقت از قصد بهش اسیب نمیزنم."
نایل: "تو داری بهش اسیب میزنی. میخوای باهات صادق باشم؟"
لو: "همیشه."
نایل: "باید از زین جدا شی و اونوقت شاید با هری به یه جایی برسی. فکر کنم اونم دوست داشته باشه وگرنه به بوست جواب نمیداد. به زین اسیب نزن، اون واقعا دوست داره."
لو: "من نمیخوام ازش جدا شم؟"
نایل: "چرا؟ این کار درسته."
لو: "من ازش خوشم میاد و شاید بعدا عاشقش بشم."
نایل: "نه وقتی پایه ی رابطتتون خیانته."
لو: "شاید باهاش حرف زدم. ولی من حتی نمیدونم که هری دوسم داره یا نه."
نایل: "اون بوسیدتت."
لو: "خب؟"
نایل: "انسان ها همو میبوسن تا احساساتشون رو نشون بدن."
لو: "تو فکر میکنی اون دوسم داره؟"
نایل: "اگه اینطوری نبود نمی بوسیدتت، بیب."
لو: "من مطمئن نیستم. شاید اول باید با هری حرف بزنم و اگه دوسم داشت بعدش شاید از زین جدا شدم."
نایل: "انتخاب خودته ولی اگه من بودم اینطوری به زین دروغ نمی گفتم."
لو: "از نظر فنی من دروغ نگفتم. من فقط همه چیز رو بهش نگفتم."
نایل: "تنها جایی که این دو تا فرق میکنن وقتیه که بخوای یکیو سوپرایز کنی."
لو: (دستاشو تو هوا تکون میده) "سوپرایز، تو سینگلی!"
نایل: "تو مثل یه دیکهد به تمام معنا رفتار میکنی، لو."
لو: "اروم باش دارم شوخی میکنم."
نایل: "ولی تو حتی به نصیحتم احتیاج نداری پس اینجا چیکار میکنی؟"
لو: "که یکی از دوستامو ببینم. در واقع بهترین دوستمو. اجازه ی اینو ندارم؟"
YOU ARE READING
The One with the Tattoos[L.S](Persian Translation)
Randomهری از لویی بدش میاد چون لویی گیه ولی سرنوشت اونا رو کنار هم قراره میده و هری مطمئن نیس چه حسی نسبت به لویی داره. حسادت، عصبانیت، نفرت و حتی عشق. هری خیلی گیج شده و اینکه بهترین دوستش روی لویی کراش داره واقعا کمکی نمیکنه.