Chapter Fifteen-Decision

950 171 34
                                    

{دانکستر، خونه ی نایل، بعد مدرسه}

لو: "این بزرگترین اشتباه تاریخ بود."

نایل: "نه بابا؟"

لو: "من یه خیانکار نیستم ولی وقتی با لیام دیدمش حسودیم شد. باید یه کاری میکردم."

نایل: "ولی تو یه خیانکاری. تو یه نفر دیگه رو بوسیدی. اسم این خیانته."

لو: "ولی نایل... فکر کنم من هریو دوس دارم."

نایل: "این حتی بدتره. تو با زین ادامه میدی و قلبشو میشکونی."

لو: "ولی من نمیخوام اینکارو کنم. من هیچوقت از قصد بهش اسیب نمیزنم."

نایل: "تو داری بهش اسیب میزنی. میخوای باهات صادق باشم؟"

لو: "همیشه."

نایل: "باید از زین جدا شی و اونوقت شاید با هری به یه جایی برسی. فکر کنم اونم دوست داشته باشه وگرنه به بوست جواب نمیداد. به زین اسیب نزن، اون واقعا دوست داره."

لو: "من نمیخوام ازش جدا شم؟"

نایل: "چرا؟ این کار درسته."

لو: "من ازش خوشم میاد و شاید بعدا عاشقش بشم."

نایل: "نه وقتی پایه ی رابطتتون خیانته."

لو: "شاید باهاش حرف زدم. ولی من حتی نمیدونم که هری دوسم داره یا نه."

نایل: "اون بوسیدتت."

لو: "خب؟"

نایل: "انسان ها همو میبوسن تا احساساتشون رو نشون بدن."

لو: "تو فکر میکنی اون دوسم داره؟"

نایل: "اگه اینطوری نبود نمی بوسیدتت، بیب."

لو: "من مطمئن نیستم. شاید اول باید با هری حرف بزنم و اگه دوسم داشت بعدش شاید از زین جدا شدم."

نایل: "انتخاب خودته ولی اگه من بودم اینطوری به زین دروغ نمی گفتم."

لو: "از نظر فنی من دروغ نگفتم. من فقط همه چیز رو بهش نگفتم."

نایل: "تنها جایی که این دو تا فرق میکنن وقتیه که بخوای یکیو سوپرایز کنی."

لو: (دستاشو تو هوا تکون میده) "سوپرایز، تو سینگلی!"

نایل: "تو مثل یه دیکهد به تمام معنا رفتار میکنی، لو."

لو: "اروم باش دارم شوخی میکنم."

نایل: "ولی تو حتی به نصیحتم احتیاج نداری پس اینجا چیکار میکنی؟"

لو: "که یکی از دوستامو ببینم. در واقع بهترین دوستمو. اجازه ی اینو ندارم؟"

The One with the Tattoos[L.S](Persian Translation)Where stories live. Discover now