{دبیرستان دانکستر، ۸:۰۰ صبح، زنگ اول}لو: "اون واقعا پسر خوبیه. اون خیلی مهربون بود و بهم اهمیت میداد و اه، این خیلی خوب بود."
نایل: "پس دوسش داری نه؟"
لو: "حدس میزنم. ولی من وقتی نزدیکشم پروانه ها رو توی دلم حس نمیکنم."
[تسا اینجا، تسا اونجا، تسا همه جا]
نایل: "من نمیدونم این قضیه ی پروانه ها حقیقت داره یا نه. شاید یه شایعه یا همچین چیزی باشه، هیچ وقت نمیفهمیم."
لو: "پس چجوری قراره بفهمم که واقعا دوسش دارم یا نه؟"
نینا: "تو مثل یه دختر نوجوون به نظر میرسی. خدایا! فقط ازش بخواه برین بیرون و ببینم چطور پیش میره."
لو: "و اگه ازش خوشم نیاد چی؟"
نینا: "حالا میبینی دیگه. چیزای جدیدو امتحان کن لو. یه کم ریسک پذیر باش." (چشمک میزنه) "منو به عنوان الگو قرار بده."
لو: (میخنده) "تو و ریسک؟ خنده دار بود."
نایل: "نینا شاید ریسک پذیر نباشه ولی حرفش یه نکته داشت. برو از زینی کوچولو درخواست کن." (دستشو میذاره رو قلبش) "شاید این همون کسیه که تمام این مدت منتظرش بودی."
لو: "واقعا فکر نمیکنم باشه ولی خب میخوام ریسک کنم. اینکارو میذارم واسه زنگ تفریح."
(موقع زنگ تفریح لویی توی راهروها دنبال زین میگرده و طبق معمول اونو پیش هری کنار لاکر ها پیدا میکنه)
زین: (لو رو به سمت خودش میکشه تا ببوستش.) "هی بیب."
لو: (لبخند میزنه ولی زیر نگاه هری معذبه) "هی میخواستم باهات صحبت کنم." (به هری نگاه میکنه تا ببینی متوجه شده باید بره یا نه ولی هری تکون نمیخوره) "تنها؟"
زین: "هر چیزی هست اون بهترین دوستمه و میتونه بشنوتش." (اروم دست لو رو نوازش میکنه)
لو: "باشه پس،" (با پایین لباسش ور میره) "میدونم خیلی برا این زوده ولی من میخوام دوست پ..." (هری دست لویی رو میکشه و اونو توی اتاق سرایدار میبره)
هری: "فکر کردی داری چیکار میکنی ها؟" (خیلی نزدیک به هم وایستادن طوری که نوک بینیشون تقریبا به هم میخوره)
لو: "از پسری که ازش خوشم میاد خواستم دوست پسرم باشه! این کاریه که میخواستم بکنم و انجامش میدادم اگه تو عوضی بودنو تموم میکردی."
ESTÁS LEYENDO
The One with the Tattoos[L.S](Persian Translation)
De Todoهری از لویی بدش میاد چون لویی گیه ولی سرنوشت اونا رو کنار هم قراره میده و هری مطمئن نیس چه حسی نسبت به لویی داره. حسادت، عصبانیت، نفرت و حتی عشق. هری خیلی گیج شده و اینکه بهترین دوستش روی لویی کراش داره واقعا کمکی نمیکنه.