part 8

1.3K 203 128
                                    

ارنجِ دستاشو روی میز گذاشت و انگشتای کشیدشو روی پلکای داغش فشار داد
اینکه الان منتظر بود تا دوباره اندام ظریف اون دختر با اون لبخندایی که برای کش نیومدنش، مدام لبشو به دندون میگرفت و اون چشمای نافذ و پراز شهوتش ببینه و حرفای کلیشه ای که همیشه درحال فرار کردن ازشون بود و به زبون بیاره، بیشتر باعث میشد بیشتر پشت گوشش احساس داغی سوزناکیو تحمل کنه

ازهمین شروع ، چیزی تا پایان نمونده بود
اینکه اون همیشه عاشق سرعتِ ، باعث شده که افکار شلوغ ، ولی مرتب شده اش ، به خوبی تصاویر و روی دور تند براش تکرار کنن و حرفارو به خوبی به یادش بیارن

سنگینی چیزی روی قلبه سیاه و سوختش ، مسبب همهٔ بهانه گیریای خوفناکش بود و حالا که همه چیز و توی مشتاش حس میکرد و با حس لامسه لمسشو میکرد حداقل کار ممکنی که بهش احتیاج داشت و باید به خوبی انجام میداد و اون تغییر شخصیت تاریکش بود
شخصیتی که زمان زیادی برای شکل گرفتنش گذشته بود و حالا از اینکه به ناچار باید درون جلدِ شخصیت کمی دورترش فرو میرفت ، میتونست بیشتراز هروقت دیگه ای تشنه ترش بکنه

با دیدن اون ، که حالا با دراوردن عینک افتابیش ، دورتادور اون رستون مجلل و دید میزد ، از روی صندلی بلند شد و حالا لبخندِ بی جونشو با اکراه و به زیبایی روی لباش نشوند
اِما ، با دیدن اندام ورزیده ای که توی اون لباسای مشکی رنگ خودنمایی میکرد ، جوشش خوشحالی و توی رگاش به خوبی احساس کرد و بعداز اینکه کیف چرم ابی رنگشو که به خوبی به لباس فیروزه ایش مناسب میومد ، روی مچ دستش جابه جا کرد و حالا درست مقابل اون چهره زیبا متوقف شده بود

-خوشحالم دوباره میبینمت

درعینی که پوست پشت دست لطیفشو جلوی لباش گرفته بود گفت و بوسه نرمی درحالی که توی چشمای خندونش نگاه میکرد گذاشت

+من خیلی بیشتر زین...ممنون از دعوتت

صندلی و کمی برای نشستنش به عقب کشید و بعداز اون روبه روی اون ، درست روبه روی چشمای برق افتادش نشست

-دعوت که بهونه ای برای دیدنِ دوباره بود

خنده ریزی سرداد و نگاهشو از اون گویای طلایی دزدید

+این خیلی خوبه...این قرارداد جدید بین تو و درواقع پدرم میدونی....اینم میتونه بهونه برای دیدنت باشه البته

موهای قهوه ای رنگشو پشت گوشش زد و هیچ جوره نمیتونست لبخندشو از روی لبای برق افتادش پاک کنه

-همونجور که میدونی قرارداد بزرگیه و من بابتش زیادی هیجان زده ام ، نفعای سنگینی پشتش داره و صد البته زیبایی .

با نزدیک کردن جام شراب قرمزش جلوی لباش ، از نیشخندِ پررنگش برای جلوه ندادن جلوگیری کرد و کمی ازون مایع بی نظیر و وارد دهن گُر گرفتش کرد

Moondust (ziam)Where stories live. Discover now