part 12

1.3K 197 203
                                    


- کجا داریم میریم

دستام توی سینم گره زده شده بودن ، پاهام عصبی ضرب گرفته بودن و نگاهم ناخداگاه روی نیم رخ اروم و یخ زده اش مینشست
گیج به اطراف نگاه میکردم و هیچ کدوم از این ساختمونا و این کوچه های بالاشهر برام اشنا نبودن و این بیشتر عصبی ترم میکرد

دستاش دور فرمون محکم تر شد و فشار پاش روی پدال گاز بیشتر.

+ جای مورد علاقه ام

کلافگی دست و پامو بسته بود و صدا و چهره خشک و بیخیالش منو از ادامه زندگی منصرف میکرد

چشمامو چرخوندم و صاف تر توی جام نشستم

سرعت بالای ماشین باعث میشد ناخداگاه دستام محکم تر دستگیره درماشین و بچسبن و نفسم تند تراز قبل در رفت و امد باشه

- پس قطعا من ازونجا متنفرم

بی حواس زمزمه کردم
بدون اینکه دیدمو از جلو بگیرم و دستامو از توی سینم باز کنم

اما حس کردم
نیم نگاه کوتاهشو روی خودم حس کردم و تونستم تصور کنم که صورتش پراز اخمای غلیظ بود ، چیزی که طبیعت و قانون اون چهره اس انگار.

+ لباسا خوب به تنت نشستن ، درست همون چیزی که میخواستم پرنسس

لحن بم و خواستنیش موهای بدنمو سیخ میکرد
پرنسس!
به هراسمی خطاب شده بودم توی زندگیم غیراز پرنسس و همین فکر باعث شد پوزخندی به حرفش بزنم
اون مرد پراز شهوت بود ، پراز کثیفی بود و حالا دست هرز رفتش که طبق معمول دور از انتظار روی بدنم میشینه و نفسمو توی ششام حبس میکنه

دستای داغ و بدن داغترش حالا درست رون پامو ذوب میکرد
کمی توی خودم جمع شدم
برای فرار کردن توی اون فضای بسته و خفه که هرلحظه بیشتر نفسمو گیرمیندازه
غیر قابل تحمل بود

درست مثل زندانی شدن با یک شیر درنده تو یک قفس تنگ!

کمی رون پام که دستش مدام روی اون شلوار چسبون و ورنی که پوشیده بودم رفت و امد میکرد و سمت مخالف کشیدم تا تمومش کنه ، اما حالا انگار حریص تر از ثانیه قبل رون پامو اسیر کرد

دستشو سمت دیکم برد و نفسای لرزونم مطمئنن میتونست حس کنه و با رضایت بیشتری به کارش ادامه بده

نفس عمیق میکشیدم
باید میتونستم خودمو کنترل کنم ، کاری که هیچ وقت نتونستم جلوی اون مرد انجام بدم

نفس حبس شدمو ازاد کردم و با نفس عمیق کشیدن بی توجه به حرکت دستش که دیکمو روی اون شلوار بدن نما لمس میکرد شدم و حالا راحت تر روی صندلی نشستم
جوری که بهش فضای کافی بدم و راضی نگهش دارم..

+ اینکه سعی میکنی اروم باشی شگفت زده ام میکنه

نیم نگاه دوباره ای بهم انداخت ، بدون توقف حرکت دستش
نیشخند محو گوشه لبش اجازه نمیداد دست از نیم رخش بردارم ، نگاهم چسبیده شده بود به بینی خوش تراشش و مژه های خوش فرم و بلندش

Moondust (ziam)Where stories live. Discover now