دکترهای اینجا خیلی عجیبن. به قول تو، انگلیسیها همیشه همه چیز رو سخت میکنن.
توی جسمت دنبال سلول اشتباه میگردن و اون رو از بین میبرن اما؛
اشتباه روح من بود. اشتباه من بودم.
بیمار نبودم
من فقط قلب و روحم رو برای تو گذاشتم و عقلم رو از دست دادم...
YOU ARE READING
Veins and Roses | Book 2
Fanfiction[ H A R R Y S T Y L E S ] ادامه ی داستان "رزهای عزیز" میگویم چه خواب کم عمقی، تنها تا مچ پاهایم را خیس میکرد؛ میگویم چه درد غریبی، رگهایم را باز کرد و رزها از من سرریز شدند... Written by : Aida.M Harry Styles Fanfiction AU Copyright @aidoststor...