پنج

3.1K 564 778
                                    

جونگین همین‌طور که پلی لیست چانیول رو زیر و رو می‌کرد غر زد:«جز سوند ترک‌های دیزنی به چیز دیگه‌ای گوش میدی اصن؟»

چانیول حواس پرت گفت:«آره... یه چندتایی ان سینک هم هست.»

چشمای جونگین گرد شد و با تعجب گفت:«یادم رفته بود همچین بندی وجود داره.»

چانیول خندید:«کل دبیرستانمو رو جاستین تیمبرلیک کراش داشتم، اتاقم سراسر پوسترای اون بود.»

جونگین شوخی کرد:«سر بچه دار شدنش گریه کردی...»

چانیول خندید. جونگین بی‌خیال شوخی با چانیول و گشتن بی وقفه توی پلی لیست‌ش شد و رندوم یکی از آهنگ ها رو پلی کرد. همین‌جور که تلاش می‌کرد ریتمشو پیدا کنه شروع به حرکات کششی کرد. نگاهشو به چانیولی دوخت که ربع ساعته فنجون چایی‌ش دستشه و هنوز نخورده. همین‌جور که تلاش می‌کرد ورزش کنه گفت:«ذهنت درگیره چان... نمی‌خوای صحبت کنیم؟»

چانیول سریع گفت:«نه!»

جونگین به فنجون چانیول اشاره کرد:«معلومه.»

چانیول به فنجونش نگاه کرد. سرد شده بود. آهی کشید. این نگاه جونگین رو می‌شناخت. راه فراری نمونده بود:«من و کیونگسو از هم جدا شدیم.»

جونگین شوکه شد:«چی؟ برای همین یه روز رو کامل نموندی هتل؟»

چانیول سرشو به نشونه‌ی مثبت تکون داد. جونگین پرسید:«چرا آخه؟ شما که خوب به نظر می‌رسیدید.»

چانیول نمی‌خواست دربارش صحبت کنه و معذب بود:«رخ داد دیگه...»

جونگین به سمت چانیول رفت:«باهام صحبت کن... لطفا...»

چانیول سرشو پایین انداخت:«چیزی نیست واقعا... درست می‌شم...»

نمی‌تونست بگه به خاطر بکهیونه. عملا داشت به دوستش دروغ می‌گفت و این عصبانیش می‌کرد. جونگین دست چانیول رو گرفت:«کریس؟ به خاطر اونه؟»

چانیول سرشو به نشونه‌ی منفی تکون داد:«نه، اون نیست.»

-«پس جیه؟»

چانیول احساس کرد داره خفه میشه، جونگین به هیچ‌وجه بیخیال نمیشد و باید دست به سرش می‌کرد:«نه نه... فقط به هم نمی‌خوردیم...»

جونگین اخم محوی کرد:«به هم نمی‌خوردین یا این‌که چون نمی‌خواستی رابطه جلو بره جوری رفتار کردی که به هم نخورین... نکنه این احساس احمقانه رو داری که داری به کریس خیانت می‌کنی.»

The Story Boy: TouchesWhere stories live. Discover now