جونگین همینطور که پلی لیست چانیول رو زیر و رو میکرد غر زد:«جز سوند ترکهای دیزنی به چیز دیگهای گوش میدی اصن؟»
چانیول حواس پرت گفت:«آره... یه چندتایی ان سینک هم هست.»
چشمای جونگین گرد شد و با تعجب گفت:«یادم رفته بود همچین بندی وجود داره.»
چانیول خندید:«کل دبیرستانمو رو جاستین تیمبرلیک کراش داشتم، اتاقم سراسر پوسترای اون بود.»
جونگین شوخی کرد:«سر بچه دار شدنش گریه کردی...»
چانیول خندید. جونگین بیخیال شوخی با چانیول و گشتن بی وقفه توی پلی لیستش شد و رندوم یکی از آهنگ ها رو پلی کرد. همینجور که تلاش میکرد ریتمشو پیدا کنه شروع به حرکات کششی کرد. نگاهشو به چانیولی دوخت که ربع ساعته فنجون چاییش دستشه و هنوز نخورده. همینجور که تلاش میکرد ورزش کنه گفت:«ذهنت درگیره چان... نمیخوای صحبت کنیم؟»
چانیول سریع گفت:«نه!»
جونگین به فنجون چانیول اشاره کرد:«معلومه.»
چانیول به فنجونش نگاه کرد. سرد شده بود. آهی کشید. این نگاه جونگین رو میشناخت. راه فراری نمونده بود:«من و کیونگسو از هم جدا شدیم.»
جونگین شوکه شد:«چی؟ برای همین یه روز رو کامل نموندی هتل؟»
چانیول سرشو به نشونهی مثبت تکون داد. جونگین پرسید:«چرا آخه؟ شما که خوب به نظر میرسیدید.»
چانیول نمیخواست دربارش صحبت کنه و معذب بود:«رخ داد دیگه...»
جونگین به سمت چانیول رفت:«باهام صحبت کن... لطفا...»
چانیول سرشو پایین انداخت:«چیزی نیست واقعا... درست میشم...»
نمیتونست بگه به خاطر بکهیونه. عملا داشت به دوستش دروغ میگفت و این عصبانیش میکرد. جونگین دست چانیول رو گرفت:«کریس؟ به خاطر اونه؟»
چانیول سرشو به نشونهی منفی تکون داد:«نه، اون نیست.»
-«پس جیه؟»
چانیول احساس کرد داره خفه میشه، جونگین به هیچوجه بیخیال نمیشد و باید دست به سرش میکرد:«نه نه... فقط به هم نمیخوردیم...»
جونگین اخم محوی کرد:«به هم نمیخوردین یا اینکه چون نمیخواستی رابطه جلو بره جوری رفتار کردی که به هم نخورین... نکنه این احساس احمقانه رو داری که داری به کریس خیانت میکنی.»
YOU ARE READING
The Story Boy: Touches
FanfictionCompleted ✅ فصل دوم: لمس ها كاپل ها: بكيول، سكاي ژانر: فلاف، عاشقانه، اسمات خلاصه: با ورود بكهيون به زندگي چانيول، اون دچار يه سردرگمي عميق نسبت به روابطش شده. بكهيون بالاخره بعد از مدت ها ميتونه بنويسه و روحيه خوبي داره و يه جوراي دلش ميخواد بيشتر...