قسمت 16

151 30 1
                                    


کای روی تخت نشسته بود وزانوهاش رو به بغل داشت. بعدا ز مصاحبه کاری موفقیت آمیزی که داشتن الان باید خوشحال میبود ولی همچین حسی نداشت. به بهانه ی سورپرایز کردن دیو و لیلی سهون رو تنها فرستاده بود خونه و حالا سهون بیچاره هم محبور بود تا بیرون رفتن دیو ولیلی از خونه اش، نقش یه آدم ناراحت رو بازی کنه

اما چیزی که در واقع کای رو به این روز انداخته بود مسایلی بود که این اخیرا پیش اومده بود و نمیدونست دقیقا چه فکری باید دربارشون بکنه

چند وقت پیش وقتی میخواست به لیلی و دیو ملحق بشه، خیلی اتفاقی حرفهاشون رو شنیده بود. اینکه دیو از یه چیزی میترسه و باید به کای بگه ولی لیلی دلداریش میداد

بهش گفته بود دیر یا زود باید بهش بگه و کای انقدری عاشقش هست که ببخشتش

و دیو خواسته بود تا وقتی خودش بخواد همه چیز رو تعریف کنه، چیزی به کای نگن

یعنی این چه چیزی بود که تعریف کردنش برای کای انقدر میتونست بد باشه؟؟ هرچی فکر میکرد به هیچ نتیجه ای نمیرسید. اول نمیخواست فکر های منفی و بد بکنه ولی چند وقتی میشد که رفتار دیو عوض شده بود. بیشتر توی خودش فرو میرفت یا مدت طولانی ای سکوت میکرد و این کم کم داشت کای رو نگران میکرد اگر چیزی بود که دوست پسر عزیزش رو اذیت میکرد باید میفهمید و کمکش میکرد. باید از اون ناراحتی نجاتش میداد ولی نمیدونست دقیقا چه کاری باید بکنه چون محض رضای خدا هیچ ایده ای از اینکه چه اتفاقی افتاده نداشت. روز ها میگذشتن و یک روز تصمیم گرفت کار بدی بکنه.

گرچه این حرکتش به نظر خودش اخلاقی نبود اما حداقل شاید میتونست یه سرنخ به دست بیاره

دنبال دیو تا ساختمونی رفت که نمیشناختش. دیو مدت کمی اونجا بود و بعد با چهره ای عصبانی بیرون اومد. این بار کای دنبالش نرفت

باید میدونست که دیو اونجا کیو دیده

شاید کسی که داره اذیتش میکنه؟؟؟

با بیرون اومدن مشاور پدر دیو، چشم خاش گرد شد

یون اینجا چیکار میکرد؟؟ اون هم به نظر کلافه میومد. نکنه دارن تهدیدش میکنن؟

از عصبانیت داشت دیوونه میشد. چرا نمیتونست رهاشون کنن به حال خودشون؟

از ماشین پیاده شد. قبل از اینکه یون بتونه یه پروار بگیره مچش رو گرفت:

صبر کن

جغد نمای میانسال انکار از دیدن کای خیلی تعجب کرد چون چند ثانیه سر جاش خشک شد و بعد پرسید:

کیم؟

-اره خودمم. .... حالا هم با من میای

و بی اونکه به خواست مرد توجه کنه به سمت ماشینش کشیدش

SeparationWhere stories live. Discover now