12

179 69 3
                                    

برایان: می‌دونی بیش از اندازه ازم زمان گرفتی بیبی؟

هری: اوم.

برایان: پس الان آماده‌ای که برام لوکیشن بفرستی؟

هری: پشت اسکله شرقی کوچه سوم ساعت ده شب.

برایان: ترجیح می‌دادم تو قایق‌ها باشیم!

هری: حالم از هرچی آبه بهم می‌خوره اگه نمیای میرم گم و گور میشم تا بازم انقد دنبالم بگردی که جونت بالا بیاد!

برایان: شوخی کردم بچه جون می‌دونم از آب می‌ترسی!

می‌خواستم بازم گوشی رو بکوبونم به دیوار اما عکس لویی روی صفحه گوشی با لبخند بزرگش مانعم شد!

دارم انتقامت رو می‌گیرم سوییت هارت!

نیز:

فقط نمی‌دونم از کجا شروع کنم هیجان داره من رو به کشتن میده!

همه چی هماهنگ شده همه چی.

خاطره‌ها دارن تغییر می‌کنن.

کاول حتی دوتا کشتی اجاره کرده مثل اون شب و من بهش گفتم بعد از مراسم کلیسا که فقط من و اون و هری و دریک و آسا هستیم می‌تونیم یه جشن عمومی روی کشتی‌ها بگیرم و من روی بند راه میرم!

البته اون با قسمت بندش موافق نیست اما مهم نیست من فقط می‌خوام همه چی عالی باشه همه چی چون هری با اینکه خانواده‌ای نداره لایق بهترین مراسم ازدواجه!

من باید برم کلی کار هنوز مونده که من انجامش ندادم!

پ.ن: اگه هری وقتی بفهمه من می‌خوام باهاش ازدواج کنم بگه اون منو در این حد دوست نداره چی؟ من می‌میرم!"

خنده تلخم توی گلوم نمی‌موند و یه جورایی داشت به خنده هیستریک تبدیل میشد!

اون احمق فکر می‌کرد من به ازدواج با اون نه میگم؟
دیوانه‌ترین آدم دنیا هم با دیدن صورتت مست میشد تاملینسون با حماقتت چیکار کردی؟

clown[L.S](Completed)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt