پارت. ۵

120 24 1
                                    

یونگی: چخبره?
یونگی با دیدن برادر کوچولوش همراه اون پسر رو مخ با موهای صورتی اخماشو تو هم کشید.
کوک: چیزی نبود فقط پام گیر کرد افتادم.
یونگی: هعی لازم نیست اینقدر صندلیتو بکشی پشت که مردم جایی برای رد شدن پیدا نکنن اونقدرم بزرگ نیستی جا نشی.
جیمین با شنید حرف پسر بزرگت تر اولش فقل کرد و بعدش اخم کرد ک کیوت تر شد.
جیمین: خودتی کوچولو. دوستت خودش جلو چشمشو نگاه نمیکنه تقصیر من نیست.
یونگی دهنشو باز کرد که به اون جوجه صورتی بفهمونه که داره با کی حرف میزنه ولی کوک مانع حرفش شد.
کوک که میدونست اگ یونگی شروع کنه پسر مو صورتی حتما میمیره مانع یونگی شد
کوک: باشه تقصیر من بود بیا بریم هیونگ لطفا
ته: هعی بسه دیگه....
و با برگشتن پسر کوچیک تر سمتش بلاخره فهمید اون کیه.... کسی ک قرار بود جونشو بگیره...هیچی نمیتونست بگه حتی نمیتونست تکونی بخوره انگار زمان ایستاده بود اولین باری بود ک نگاهشون به عم گره میخورد.... این واقعا اون پسر کیوت توی پرونده بود?  حدسش به یقین تبدیل شد اون واقعا نمیتونست اونو بکشه. از این ب بعد اگ میخواست هم نمیتونست .
جیمین: بیخیال ته ته من ک معذرت خواهی کردم
یونگی: معدرت خواهی ک کردی ب درد عمت میخوره اگ برادرم زخمی میشد چی?
جیمین: تصادف ک نکرده یا هواپیماش سقوط نکرده و اینکه کاملا ن افتاد اگ می افتاد بازم چیزیش نمیشد خودکشی نکن.
کوک: من میرم میایی بیا نمیایی نیا.
یونگی: من میدونستم چیکارت کنم ولی حیف یکی باید بعت بفهمونه زبون درازی نکنی جوجه
جیمین از حرص پسر بزرگ تر زبونشو بیرون اورد. بدون توجه به اونا دنبال کوک از رستوارن خارج شد.
جیمین: وحشی انننننن وحشییییی بازم اون کوچولوعه خوب بود اون مو سبزع چ میگ این وسط
جیمین دید ک ته واکنشی نشون نمیده و قفل کرده دستشو جلو صورتشو تکون داد ته ک به خودش اومد فهمید ک اونا رفتن
جیمین: چیزی شده?
ته: خودش بود جیمین.....جونگ کوک بود.....
جیمین: چی میگی ته کی کی بود? جونگ کوک کیه.
ته : اونی ک قراره بکشمش.....

AshesTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang