با عجله در رو باز کرد و از خونه خارج شد. قلبش هنوز بخاطر اون همه تند حاضر شدنش محکم میزد . بوی ادکلن تندش بخاطر نبض های محکم و پشت سر همش بیشتر از همیشه تو راه پله پخش شده بود،آسانسور از هفته پیش خراب بود پس مجبور شد از طبقه چهارم تا پایین رو بدوئه! قبل از اینکه بتونه فحش هاش رو به همسایه های بی مسئولیتش بخاطر همکاری نکردن برای تعمیر آسانسور بلند بلند به زبون بیاره تلفنش زنگ خورد.
_خدا بخیر کنه!
_به جان جونگین اگه هنوز تو خونه باشی میام از دهن جرت میدم!!
جون جونگین رو قسم خورد. یعنی شوخی نداره.
ولی بکهیون از خدا هم نمیترسه چه برسه به دوست کوچولوی کیوتش که عصبانی شه فقط کیوت تره میشه!تا حرفای کیونگسو تموم شد اون دیگه به دم در ساختمون رسیده بود پس با یه لبخند گشاد گوشی رو از گوشش فاصله داد و یه بوس هوایی برای دوست عصبیش فرستاد.
از همون فاصله هم میتونست سرش رو که ازش دود بلند میشد ببینه و جونگینی که داشت به حرص خوردناش می خندید. خودشو به ماشین رسوند و رو صندلی عقب نشست و بی توجه به چشم غره ی عمیق کیونگسو دستور داد:
_بزن بعدی این دیگه کیه صداش شبیه صدای غاز سرماخورده س!
کیونگ عصبی تر به عقب خیز برداشت:
_ببخشید والاحضرت..میخوای سفارش بدم موزارت بیاد شخصا بطور زنده تا دم محل مورد نظر برات اجرا کنه بلکه راضی باشی؟!
لبخندش به قدری گشاد بود که آدامس نعناییش که بین دندونای آسیابش پرس شده بود هم معلوم شد.در همون حال نطق کرد:
_هنوزم متعجبم با این همه عشق و علاقه ای که بهم داری چرا جای جونگین با من قرار نمیذاری. بیا ماچت کنم :*
همین که به جلو خم شد کیونگسو هم به عقب خم شد تا یه مشت حروم اون دماغ پفکیش بکنه که جونگین سریع تر عمل کرد و ماشین هنوز درست راه نیفتاده رو نگه داشت و کیونگسو رو محکم چسبید.
در همین حول و ولا بکهیون از فرصت استفاده کرد محکم سر کیونگسو رو گرفت یه بوس پرسروصدا و آبدار رو لپش نشوند. با چشمایی که ستاره ازش میبارید به کیونگسو زل زد که بعد از سکوت نیم ثانیه ای دو نفر همزمان عربده کشیدن.. یکی کیونگسو و دیگری جونگین!
_ولم کن جونگین بکشمش هم من راحت شم هم دنیا!
_مگه بهت نگفته بودم حق نداری بوسش کنیییی یاااا!!!
تو دوثانیه پوزیشن عوض شد..کیونگسو با چشم های گرد سعی داشت جونگین رو نگه داره تا بکهیون رو بخاطر عمل نا بخشودنیش نکشه..از اون طرف بکهیون خوش و خرم گوشیشو بالا گرفته بود و ازشون فیلم میگرفت و قاه قاه میخندید!
این یه درگیری بی فایده بود هم جونگین هم کیونگسو میدونستن پس وقتی دیدن بکیهون فیلم میگیره درحالی که فحش میدادن برگشتن رو صندلیشون

ESTÁS LEYENDO
Oxytocin Hormone
RomanceOxytocin hormone ▸ ᴄᴘʟ: ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ ₊ ᴋᴀɪsᴏᴏ ₊ ʜᴜɴʜᴀɴ ژانـر ⃪ رمنس ، فلاف ، زندگی روزمره ، 🔞 قسمتی از فیک: _عاشقم نیستی؟ رولبهاش زمزمه کرد و بک حس کرد لبهاش زیر نفس گرمش الانه که ذوب شه . سرشو به دیوار پشت سرش فشار داد و نگاهش بین چشماش حرکت کرد...