با بی حوصلگی نگاهی به اطراف خونه انداخت،همه چی بهم ریخته بود ظرف های کثیف توی سینک روی هم تلنبار شده بود، لباس ها هرجایی بدون به جز جایی که باید باشن تو کمد.نمیفهمید چه طور میتونستن یه خونه ۶۰ متری رو به این حد برسونن.سه روز بود که یخچال تقریبا خالی شده بود و هیچکدومشون نه وقت و نه پول کافی داشتن که اهمیتی به این موضوع بدن.
آهی کشید و اروم انگشت های دستشو باز و بسته کرد و از دردی که مشاء اش تاندون های ملتهبش بودن لبش رو گزید،دوباره فقط برای چهار ساعت ویولن زدن دست هاش درد گرفته بودن، اخمی کرد و بدون توجه به درد انگشت هاش چنگی به در کابینت زد به هر حال یکم دیگه خودش خوب میشد به فضا تقریبا خالی کابینت نگاهی انداخت با دیدن بسته بیسکوییت باز شده ای اون گوشه لبخند کمرنگی زد و بیسکوییت رو برداشت و به سمت حال رفت.
"بگیرش یه چیزی از ده سال پیش پیدا کردم"
هوسوک نگاهی به بسته بیسکوییت روی پاش انداخت و ناله ای کرد و گفت:"بیسکوییت؟برا شام؟" گاز کوچیکی به بیسکوییت زد با صورت جمع شده ای لب زد:"عه اینکه خشک شده."
نیمگاهی به هوسوک انداخت و با بی حوصلگی گفت:"عزیزم اینو دادم ته دلتو بگیره وگرنه برات گوشت اردک کبابی با خاویار همراه با سس ولوته سفارش دادم از فرانسه منتظرم از گمرک رد شن."
هوسوک مسخره ای لب زد و دوباره درحالی که بیسکوویت خشکش رو میجوید به تلویزیون خیره شد.
"هنوز نتوانسته ام لانه آن هارا پیدا کنم، بهترین فرصت برای یافتن لانه اشان تعقیب آنها بعد از شکار است که به توله هایشان غذا میدهند."
اخمی کرد و نگاهی به هوسوکانداخت:"هنوز برا کنترل کوفتی باطری نگرفتی؟قراره تا آخر سال مستند حیات وحش ببینیم؟"
هوسوک با بیخیالی کمرش رو به پشتی مبل تکیه داد:"رفتم بگیرم ولی ۲۰ وون بود منم اگه ۲۰ وون داشتم الان بجای بیسکوییت ده ماه پیش داشتم یه رامن داغ میخوردم."
سرش رو به شونه هوسوک تکیه داد و با بی حالی زمزمه کرد:"پول معامله اون دفعه چیشد؟" خسته بود انگشت هاش درد میکرد و تمام روز رو توی هوای سرد بی وقفه ویولن زده بود و تمام پولی که امروز گیرش اومده بود ۱۵ وون بود.
"دادمش به لی."
اخمی کرد سرش رو کمی جا به جا کرد:"چه قدر دیگه مونده بدهیت صاف شه؟"
هوسوک دوباره مثل همیشه جوابی نداد،هیچوقت هیچی راجع به بدهی لعنتیش نمیگفت یونگی نمیدونست چقدر دیگه باید جون بکنن تا از شر این بدهی کوفتی و لی حرومزاده خلاص شن ولی میدونست هرچقدر که بپرسه جوابی نمیگیره، تنها کاری که میتونست بکنه آه کشیدن و منتظر موندن بود.
"اجاره این ماهو چیکار کنیم؟"
ضربه آرومی به پیشونی یونگی زد با بازیگوشی گفت:"هی چته تو مثل گالنه گالیور شدی" درحالی که پوزخندی میزد با صدای بی روحی شروع کرد به ادا در اوردن:"من میدونم ما موفق نمیشیم، من میدونم ما میمیریم من میدونم!"
أنت تقرأ
Find Me When I Was Pure
أدب الهواةKookv کیم تهیونگ یه پیانیست !که قاطی معاملات مواد هیونگش یعنی جونگ هوسوک میشه اونم فقط برای اینکه هوسوکو رو با ماشینش رسوند و جئون جونگکوک کسی که مهره اصلی مامبای سیاهه ------ Chanbaek بیون بکهیون جوونترین پلیسی که به ریاست اداره پلیس مرکزی سئول م...