.....
توی ماشین نشسته بودیم و بیشتر از هر وقت دیگه به هم نیاز داشتیم ولی سکوت کرده بودیم بعد از ورود ناگهانی جیسو هردومون حس عجیبی داشتیم و فقط طوری وانمود کردیم که انگار من دارم لباس جنیو میبندم...سرمو برگردوندم تا ببینم چکار میکنه که دیدم با چشمای خمارش داره به لبام نگاه میکنه دستاشو جلو اورد و گذاشت روی لبام که از چشم راننده تاکسی دور نموند و با سرفه ای که کرد دستمو بردم و گذاشتم روی دست جنی و گذاشتمشون روی پاهام و دستامو بردم روی رون هاش گذاشتم و نوازش کردم ....
فاک با لمس پاهاش بدتر شده بود دامن کوتاهیی که پوشیده بود باعث میشد فضا متشنج تر بشه و همینطورم شد چون اصن برام مهم نبود که دستمو گذاشته بودم روی پوسیش که از روی شورتش برامده بود و نوازشش میکردم و اونم دیگه تحملشو داشت از دست میداد و منم دیدم اوضاع بیشتر پیش بره باید همینجا بکشیم پایین ....دستمو بیرون اوردم بلاخره به مقصد رسیدیم.....
سریع دکمه اسانسورو زدم تا بیاد پایین وارد اسانسور شدیم میتونستم اون حد از گرمای بینمونو حس کنم دیگه تحمل نداشتم پس فقط هلش دادم به در اسانسور تکیش دادم و میبوسیدمش باسنشو گرفتمو از روی زمین بلندش کردم و اونم پاهاشو دورم حلقه کرده بود و با ولع میبوسید رسیدیم
طبقه پنجم و در باز شد ولی ما همچنان میبوسیدیم بدون اینکه متوجه چشمای متعجب پسر بچه ای که اونجا داشت با عروسک خرگوشیش ور میرفت بشیم به بوسیدن ادامه دادیم همونجور که توی بغلم بود چشمم که به پسر بچه افتاد باسن جنیو رها کردم و گذاشتم یکم به خودش بیاد و بعد دستمو گرفت و در مقابل چشمای متعجب پسر بچه کلیدارو برداشت و در واحد ۱۸ رو باز کرد و منو کشید داخل کلیدارو انداخت روی اپن و ایندفعه اون حمله ور شد به سمت من که داشتم درو میبستم اما شدت ضربه ای که جنی به سینه هام زد انقد زیاد بود که در با شدت بسته شد و لبامو روی لباش قفل کرده بود همونجور که میبوسیدمش لباساشو دراوردم و به دیوار پشت سرش چسبوندمش ،
بدنمون توی هم قفل شده بود دستاشو توی دستام گرفتم و به دیوار پشتش تیکه دادمشون بلاخره برای یه لحظه دست از بوسیدن برداشتیم و توی چشمای هم قفل شده بودیم سکوتی که بینمون بود با اون حد از گرما دیوونه کننده ترین چیزی بود که تجربه میکردم به علاوه ضربان وسط پاهام که هر لحظه بیشتر میشد مطمئن بودم جنی ام دست کمی از من نداره جنی درحالی که دستامو گرفته بود به طرف اتاق منو میکشید و من به باسن گردش نگا میکردم واقعا محشر ترین چیزی بود که تا به اون روز دیده بودم و میخواستم هرچه زودتر لمسشون کنم ...
وقتی به تخت رسیدیم دست راستمو گذاشتم روی باسنشو رو به روش وایسادم و خودم روی تخت رها کردم و اونم با خودم همراه کردم شروع کردم به بوسیدن تک تک پارتای بدنش و سینه هاشو توی دستم میفشردم با زبونم خیسشون میکردم و بدنشو مارک میکردم و اونم فقط ناله میکرد پایین و پایین تر رفتم
اما هنوز مطمئن نبودم اینکارو انجام بدم یا نه جنی با یک حرکت شرتی که اصن اگه نبودم فرقیم نداشت و پاره کرد و انداخت اونور منم لباس یه تیکمو در اوردم و دستامو روی پوسی صورتی خیسش گذاشتم و از هم بازشون کردم و زبونمو روی کلیتش حرکت دادم و اون بیشتر ناله میکرد و تخت و چنگ میزد میدل فینگرمو داخل بردم و همونجوری نگهش داشته بودم و متوجه شدم که داره دیوونه میشه
_ لیسا .... ااآآه.. خاهش میکن....آه
بعد شروع کردم به تکون دادم دستام به شکل اهسته ای و بعد انگشت دومم و داخلش کردم و زبونمو روی کلیتش حرکت میدادم و جنی کمرشو قوص میداد و این باعث میشد بیشتر وحشی بشم و انگشت سومم داخلش کردم
_ لی ..سا .. اآه ... ..................
لیسا حرکات دستشو تند تر کرد و همزمان سینه های جنی رو میمکید و جنی ام موهای لیسا رو گرفته بودو به خودش فشار میداد لیسا پوسیسو روی پوسی جنی گذاشته بود و به بدنش قوص میداد و جنیو دیوونه میکرد تا اینکه بلاخره هردو تاییشون خالی شدن
......
برای یه لحظه بیحرکت روی بدن هم خوابیده بودن و جنی سر لیسا که روی سینه هاش بود و نوازش میکرد
.....
_ این بهترین حسیه که تا حالا داشتم جنی ....
_ دوست دارم
+ منم دوست دارم لیلی..........
✌️🙃 ممنون میشم نظرتونو بدونم
KAMU SEDANG MEMBACA
∆••MY SECRET LOVE••∆
Fiksi Penggemarزمانی که دنیا بهت پشت میکنه زمانی که خانوادت پشتت نیستن زمانی که فکر میکنی همه چیز تموم بازم یه چیزی واسه زنده موندن پیدا میکنی کسی که...