_ببین یونگی من حس میکنم دوباره دست های پشت پرده هست.
_فکر میکنی کار اون کیم عوضی و باندشه؟
_ببین یونگی من در این موارد و اینکه چه کسی پشت این قضایا و یا حتی به چه دلیلی هیچی نمیدونم فقط دارم میگم اگه واقعا کوک براتون مهمه باید سعی کنیم از تهیونگ بگیریمش.
_اما مگه کوک راضی نبود نامجون؟ من توی چهرش هیچ چیزی نتونستم بخونم! حتی جیمین هم باورش شد که بین اونا یه چیزی هست.
نامجون نفس عمیقی کشید و با جدیت نگاهش رو به یونگی داد.
از تو قفسه هاش چند تا پوشه بیرون آورد و جلوی یونگی گذاشت.همون طور که به عکس ها اشاره میکرد گفت:
_این آینده ای که در انتظارشه! خودت بهتر از من میدونی،همش روبا چشم هات دیدی. به اون برده ها و بلایی هایی که سرشون اومده نگاه کن.
یونگی با این که میدونست اون عکس ها قراره چی رو بهش نشون بده بازم بهش نگاه کرد.
عکس ها پر بود از برده هایی که به وحشناک ترین شکل کشته شده بودند!
چه در طی رابطه چه بعدش.یونگی بعد از دیدن عکس آخر که یه پسر موطلایی بود و یه ویبراتور توی حلقش رفته بود چشم هاشو با حرص بست و گفت:
_نامجون نمیدونم چیکار کنم! اولا من هیچ مدرکی ندارم. و ثانیا حتی اگه داشته باشم یه آدمی مثل کیم پیر روبرومه ! اون حتی به پسر خودش هم رحم نکرد. هم میترسم به خاطر خودم و جیمین و کوک و هم دلم به حال اون اسباب بازی کنترلی توی عمارت میسوزه.
ESTÁS LEYENDO
Tame me baby boy🔞
Fanfic🔥 پربازدیدترین فیک فارسی ویکوک واتپد🔥 ⛓جونگ کوک کسیه که توسط باباش تو قمار به عنوان برده باخته شده و اربابش کسی نیس جز کیم تهیونگ ... ⛓برای زنده موندم رامت میکنم ! قول میدم. ⛓مواظب باش وقتی رامم میکنی خودتان رام نشی! 📌روزهای آپ: نامعلوم(فعلاً...