(Third Pov)
England...Londonزین به ارومی روی پای لیام نشستو سرشو فرو برد تو گردنش و بازم ی نفس عمیق...
مستی کم کم از سر هردو میپرید
لیام با این که کمتر از زین مست بود ولی کمی سردرد داشت
موهای زین رو بوسید و دستشو به حالت دورانی رو کمر لخت زین تکون میدادلیام_ما کار اشتباهی کردیم زین
زین_چرا
زین درحالی که همچنان سرش تو گردن لیام بود گفتلیام_تو مست بودی...فردا چیزی یادت نمیاد
زین_یادم نمیره لیام
لیام_یادت میره و پشیمونی...زین_یادم میمونه...
زین بوسه ای رو گردن لیام گذاشت
زین_دلم میخواد سرمو رو سینه ت بذارم و به صدای ضربان قلبت گوش بدملیام حرفی نزد و فقط لبخند زد
هردو خوابشون گرفته بود و خسته بودن
رو تخت دراز کشیدن و درحالی که تو بغل هم بودن به خواب رفتن••••••••••••
لیام دستشو رو پیشونیش گذاشت...سردردش باعث شده بود از خواب بیدار بشه
چشماشو اروم باز کرد و چندبار برای این که دید بهتری داشتهپشت سرهم پلک زد
سرجاش نشست و موهاش روی پیشونیش ریخت
لبشو با زبون تر کرد
یهو دیشبو به یاد اوردکلاب
زین
بوسه شون
و اتفاقای بعدش
سریع به کنارش نگاه کردزین نبود...
تنها لباسایی که روی زمین بود لباسای خودش بود
از جاش بلند شد و لباساشو پوشید
درحالی که تند تند دکمه های پیرهنشو میبست از اتاق بیرون
میرفت و اسم زینو صدا میزدزین جواب نمیداد
به اتاق زین رفت...اونجا نبود
اشپزخونهحمام
حیاط
سالن ورزش
زین رفته بودکلافه دستی به پشت گردنش کشید
تلفنشو برداشت و به زین زنگ زد ولی جواب نمیداد
سریع از خونه بیرون رفت و سوار ماشین شد و چون اعصابش خورد بود ادرس خونه ی زین رو به یاد نمیوردسعی کرد نفس عمیق بکشه و خونسرد باشه تا ادرس یادش بیاد و بعد چهل دقیقه رو به روی خونه زین بود
چون نمیدونست زنگ خونشون کدومه مجبور شد به زین زنگ بزنهبعد از چندتا بوق طولانی تلفنشو برداشت
لیام_زین؟ درو باز کن من رو به روی خونتونم
زین_لیام...لیام_زین..لطفا درو باز کن
لیام عصبی و شمرده شمرده حرفشو زد
زین_باشهو در با صدای تیکی باز شد
قبل از اینکه زین قطع کنه لیام ازش پرسید طبقه ی چندمه و بعد از
اون داخل خونه شدسوار اسانسور شد و به چهره ی خودش تو اینه نگاه کرد
چشمش به کبودی کنار ماه گرفتگیش افتاد
نفس عمیقی کشید و از اسانسور خارج شد