۲

56 18 0
                                    

...
محو زیبایی کامیل بود. از دور نگاش میکرد که چطوری داره بین گلا بازی میکنه. انگار یه بچه بود.
بکهیون نشسته بود و از دید زدنش لذت میبرد . میدونست کامیل داره با گلا برای جفتشون یه چیزی درست میکنه ولی خودشو زده بود به اون راه تا یکم اذیتش کنه.
اون روز واقعا با بودن در کنار نامزدش لذت بخش بود. بعد از شام کامیل رو برد خونه اش . برای احترام با خونواده کامیل یه قهوه خوردن و بعد از گرفتن یه بوس خداحافظی یواشکی از کامیل برگشت سمت خونه. صدای چرخای کالسکه بدجور تو سرش بود. چند شبی میشد که کابوسای وحشتناکی میدید. ولی وقتی به کامیل فکر میکرد آرامش خاصی وجودشو در بر میگرفت.
وقتی رسید به خونه خیلی خسته بود. میخواست یواش بره تو اتاقش تا بخوابه . از جلوی اتاق کار پدرش آروم رد شد. تازه داشت یه نفس میکشید که این مرحله را تا رسیدن به اتاق تموم کرده که با صدای فریاد کسی سر جاش ایستاد . پدرش داشت با کسی توی اتاق کارش بحث میکرد. احتمالا مسائل کاریه . واقعا دوست نداشت روز خوبش با جدل های کاری خراب بشه. رفت تو اتاقش بدون اینکه لباسشو عوض کنه خودشو انداخت روی تخت. با فکر به کامیل لبخند محوی روی لباش نشست. چشماش تازه گرم شده بود. احساس آرامش داشت تو خواب.
با صدای فریادی سعی کرد پلکای خسته اشو باز کنه. یه نفر داشت اسمشو فریاد میکشید. اول فکر کرد پدرشه که صداش میکنه ولی یه کم هوشیارتر شد متوجه شد صدای پدرش نیست. با ادامه پیدا کردن صدای فریاد از اتاق اومد بیرون. دلشوره عجیبی داشت.
با اومدنش جلوی پلکان پدرشو دید در کنار مرد غریبه ای. که سعی میکرد مرد را آروم کنه. مرد با دیدنش دست از فریاد زدن برداشت.
.. بک پسرم برو تو اتاقت . من خودم رسیدگی میکنم.
خیلی خسته بود. بعد هم پدرش بعد از مدتها بهش پسرم گفته بود. چرخید برگرده تو اتاقش.
.. تو بکهیونی
دوباره برگشت سمت مرد .اصلا حس خوبی بهش نداشت.
.. تو بکهیون‌گمشده منی
..
.. میدونی چقد دنبالت گشتم پسر ، چقد بزرگ شدی،
بک با تعجب به پدرش نگاه میکرد . توی چشماش پر از سوال بود. نگاهش به مادرش افتاد که عقب تر از پدرش ایستاده بود و با نگرانی نگاهش میکرد .
مرد با سرعت از پله ها اومد بالا و سعی کرد بغلش کنه. بک یه قدم عقب رفت. حس ششمش داشت آلارم میداد.
.. خیلی شبیه پدرت شدی. یه کمم شبیه مادرتی.
ابروی بک بالا رفت. خوب اون همیشه یه علامت سوال بزرگ داشت تو ذهنش که چرا بر خلاف چن اصلا شبیه پدر و مادرش نیست.
.. تو منو نمیشناسی . من عموتم . عموی واقعیت .
.. کافیه دیگه . دست از سر پسرم بردار. مزخرفاتتو تحویل دادی دیگه برو
اولین بار بود صدای فریاد مادرشو میشنید. چند قدم دورتر ازش چن وایستاده بود.
.. مرخرف، شماها این همه سال با همدستی اون زن بچه برادرم و ازم مخفی کردین. اون وقت من مزخرف میگم.
مرد با قدرت از پله ها رفت پایین و جلوی پدرش ایستاد
.. من دیگه ولش نمیکنم . بهتره دست از سر یادگار برادرم بردارین
با گفتن این حرف سمت بک چرخیدو یه چشمک کریه زد بهش و گفت .. بازم همو میبینیم.
چند دقیقه ای بود که مرد رفته بود ولی همه مبهوت بودن. از همه بدتر بک بود.
.. بک امشب میخوای با هم صحبت کنیم
.. من خیلی خسته ام پدر، فردا با هم صحبت میکنیم.
هنوز دوست نداشت شبش خراب شه . اگر رازی وجود داشت که مدت زیادی مخفی بوده اون شب هم میتونست مخفی بمونه و یه روز دیرتر افشا بشه. از طرفی بک به پدرش اعتماد کامل داشت. احتمالا اون مرد کریه اشتباه کرده بود .پس جای نگرانی نبود.
اون شب بک با استرس مضاعفی خوابید . هم برنامه کاری روز بعدش سنگین بود و هم راجع به اون شب باید با پدرش صحبت میکرد.
...
صبح با خستگی بیدار شد . احساس میکرد دیشب خواب بدی دیده . یه کم که بیشتر لود شد یادش اومد خواب نبوده. یه جورایی مطمئن بود اون مرد اشتباه کرده.
...
با رسیدن به این بخش از خاطراتش اشکهاش راهشونو به بیرون پیدا کردن. با آستینش اشکاشو پاک کرد که صدای در اومد. با تعجب به در نگاه میکرد . سایه ای اومد داخل. رفت سمت تخت.
.. کاری داش..تید
با صدای بک سایه برگشت سمتش و بک چهره مایکو دید. مایک دستشو پشت گردنش برد و گردنشو مالید
.. خوب.. تو گفتی اسپانیایی بلدی.. اون نخوند و رفت
بکهیون فهمید مترجمه پبچوندتش. دستشو دراز کرد. مایک مردد بود نامه رو بهش بده. بک برگشت سمت عسلی از توش یه دستمال تمییز برداشت و گرفت دستش.
.. اینجوری نامه ات کثیف نمیشه . میدونم فکر میکنین من کثیفم.
.. خوب تو یه ..
بک نذاشت حرفش تموم بشه و شروع کرد به خوندن نامه.
مایک داشت با دقت گوش میداد. اشک از چشمای مایک سرازیر بود.
نامه‌که‌تموم شد بک نامه رو سمت مایک گرفت . بدون حرفی نامه رو ازش گرفت که بره از اتاق بیرون.
.. اگر دوستداشتی کاغذ و قلم بیاری جوابشو برات مینویسم .
مایک همونطور که پشتش بود سرشو تکون داد و از اتاق رفت بیرون. بک موند و تنهایی.

جواهر،JEWELWhere stories live. Discover now