c h a p t e r 3

2.4K 334 128
                                    


ته‌ددی: روزت بخیر سانشاین

جانگکوک: درواقع الان ساعت سه صبحه.. چیکار داری میکنی این وقته صبح ؟

ته‌ددی: نگاه کن کی داره اینو میگه

جانگکوک: نمیتونم بخوابم هع

ته‌ددی: برای چی ؟

جانگکوک: زیست.. اه ازش متنفرم

ته‌ددی: من واقعا در برابر این درس هیچ اعتراضی ندارم، منظورم اینه کیر و کس و تولید مثل

جانگکوک: ودف منظورتو فهمیدم پیرمرد. اوق تو چندشی

ته‌ددی: ¯\_(ツ)_/¯

جانگکوک: سعی نکن با استفاده کردن از اینجور چیزا باحال بنظر بیای. پیرمردایی مثله تو الان باید توی تختشون مرده باشن

ته‌ددی: محض اطلاعت، من پیر نیستم جنین

ته‌ددی: و خیلی بیشتر خوش میگذره اگه تو هم بهم پیوندی. به جای مردن میتونیم بگا بد-

جانگکوک: اوه خدای من نههههه من هنوز نوجوونم

ته‌ددی: به ترتیب تخت رو مرتب کنیم. درواقع میخواستم این رو بگم.

جانگکوک: بلا بلا بلا صدا نمیاد

ته‌ددی: معلومه که صدا نمیاد. این تکسته!!

جانگکوک: من دیگه حرفی ندارم.

ته‌ددی: صبر کن بیبی نرووو

جانگکوک: تو جهنم میبینمت.




ته‌ددی: /╲/╭༼ * ಠ 益 ಠ * ༽╮/╱

جانگکوک: داری چه غلطی میکنی ؟

ته‌ددی: /╲/╭༼ * ಠ 益 ಠ * ༽╮/╱

جانگکوک: ؟

ته‌ددی: /╲/╭༼ * ಠ 益 ಠ * ༽╮/╱ چرا جواب تماس هام رو نمیدادیییییی؟؟

جانگکوک: باید برم..

ته‌ددی: صبر کنم خانمم !! نگو که آمادگی شنیدن صدای سکسی منو نداری !

جانگکوک: نه. ته موضوع این نیست

ته‌ددی: مطمئنی؟ تماس رو جواب بده بیبی

جانگکوک: نه ته تو متوجه نیستی-

ته‌ددی: یالا بیبی بیا یکم سکس تلفنی انجام بدیم

جانگکوک: معلمم اینجاست.

ته‌ددی: شت چرا بم نگفتی ...





جانگکوک: ددی..

ته‌ددی: اممم

ته‌ددی: ببخشید شما کی هستین ؟

جانگکوک: یالا ددی، این بیبی جانگکوکی‌ـه توئه

ته‌ددی: این خیلی فیک بنظر میاد ولی باشه

My son's best friend | TAEKOOK Where stories live. Discover now