𝑷𝒂𝒓𝒕_𝒕𝒘𝒐

95 33 29
                                    

اقای استنفیلد مثل همیشه با ارامش و یه لبخند پر انرژی بخش وارد کلاس شد و کیفش رو روی میز انداخت!
به معنی واقعی کلمه...انداخت!

موهای قهوه ای حالت دارش که کمی بلند شده بود رو عقب داد و دست تو جیب کرد و رو به کلاس گفت:" هی دوباره همو دیدیم!"

درسته هنری ته کلاس می نشست ولی میتونستم حرص خوردنش رو حس کنم!

چشمای اقای استنفیلد رو روبی ثابت موند و لبخندی زد:" واووو پس راسته که برگشتی! خوش اومدی روبی !"

روبی لبخندی زد:" ممنون اقا!"

اقای استنفیلد سمت دفتر نمره رفت و شروع کرد اسمارو خوندن وقتی تموم شد ازمون خواست کتاب رو باز کنیم که:

" اقا امسال برنامه تئاتر نداریم؟"

معمولا همه بچه ها با شوق و ذوق این سوال رو میپرسن ولی معلومه که هنری با طعنه میپرسه!

استنفیلد هم کسی نیست که عصبی بشه!
اون شاید...زیادی ریلکسه!

استنفیلد دست تو جیب به میز تکیه داد و خندید:" اوه کالوین میدونم عاشق برنامه تئاتری ولی امسال برناممون متفاوته! مطمئنم از این یکی بیشتر خوشت میاد!"

واووو! این خیلی خوبه که روز اول مدرسه اینجوری سرگرم بشی!
در غیر این صورت با قدم زدن تو راهرو هایی که از تمیزی برق میزنن ، رنگ یکدست دیوارا دور و برت و تعداد رُند گل های تو باغچه دیوونه خواهی شد!

در رابطه با استنفیلد...خب هیچ دبیری اینقدر ریلکس جواب نمیده جواب هم بده بخاطر هنری مراعات میکنه!

می فهمین دیگه؟

ولی خب استنفیلد مورد متفاوتیه و عاشق شوخی و حرص دادنه!

هنری دست هاشو مشت کرده بود

نصف کلاس سعی می کرد نخنده! خب منم جزئشون بودم!
روبی لبخند محوی به لب داشت و لپاش یکم قرمز بود
همیشه وقتی میخواست جلو خندشو بگیره این ریختی میشد!

لینزی دختر مو قرمز کک و مکی خرخون کلاس دستشو بالا برد

" بله لینزی؟"

لینزی دستشو پایین اورد و با هیجان گفت:" پس امسال چیکار قراره بکنیم اقا؟"

درواقع امکان نداشت استنفیلد ایده ای نداشته باشه!

استنفیلد خندید:" منتظر بودم همینو بپرسین! خب اول باید با اقای بارنر صحبت کنم . اونموقع می تونم اعلام کنم !"

صدای خواهش ها که بی شباهت به بچه های پنج ساله نبودن بالا گرفت!

اقای استنفیلد دستش رو بالا اورد تا ساکت بشن:
" هی این مدرسه مدیر داره و نظرش مهمه!"

جیسن گفت:" البته که باید بهشون گفت ولی نمیشه به ما بگید چه ایده ای دارین؟"

استنفیلد تکیه شو از میز برداشت و خندید:" قراره سوپرایزتون کنم! حالا هم کتاب هاتون رو باز کنین!"

𝐼𝑡 𝑤𝑎𝑠 𝑛𝑜𝑡 𝑎 𝑑𝑟𝑒𝑎𝑚 《𝒉.𝒑》Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon