5

1.4K 395 37
                                    

چان با عجله وارد مغازه شد و باعث شد کیونگسو و جونگینی که درحال صحبت و خنده بودن ، مکالمشون قطع بشه و با تعجب بهش نگاه کنن ..

ـ فک کنم برای بک یه اتفاقی افتاده !

اون دوتا بهم نگاه کردن و دوباره به چان که سعی داشت نفساش رو منظم کنه ، خیره شدن ..

چان پوفی کشید که کیونگ بهش اشاره کرد دنبالش بره و جونگین رو با لب و لوچه ی آویزون تنها گذاشتن ..

کیونگسو فنجونای قهوه رو روی میز گذاشت و هر دو همزمان نشستن ..

ـ چی شده ؟ .. پرسید و کنجکاو به چان خیره شد ..

ـ اون یکارایی میکنه !!

یکی از ابروهای کیونگسو بالا رفت " یکارایی ؟"

ـ "میدونی .. " .. به دستاش خیره شد .. نمیدونست چطور باید براش توضیح بده !!

کیونگ هنوزم سؤالی نگاهش میکرد ..

ـ منو لمس کرد ! .. چان نالید و صورتش رو با دستاش پوشوند ..

ـ لمست میکنه .. کیونگسو زیر لب گفت و منتظر شد چان ادامه بده ..

ـ بغلم کرد ..گردنمو بو کرد .. نالید

ـ چـــــــــان !! .. زیادی بهش واکنش نشون دادی ..

ـ و.. واقعا ؟ زیر لب گفت و از لای انگشتاش به کیونگ نگاه کرد ..

ـ آره ..کیونگ گفت و قهوش رو مزه کرد .. دوستش زیادی دراماتیکش کرده بود ..

چان یکم آرومتر و البته گیج تر شد ..لبشو گاز گرفت و اخم کرد ..

ـ " اما .. " ..حرفشو قطع کرد و باعث شد کیونگ اعتراض کنه ..

ـ اما چی ؟

فنجونش رو محکمتر گرفت و سرخ تر شد ..

ـ باید چیکار کنم درباره ی اون .. آآ .. هیت ؟

ـ برات توضیح میدم .. فکر کردم جونگین راهکاراشو برات گفته .. احمق !

چان پوفی کشید ..حالا که خیالش راحت تر شده بود بنظرش قهوه هم مزه ی بهتری داشت ..

توی راه برگشت جلوی یه مغازه متوقف شد .. یکمی ازینکه بکهیون رو توی خونه تنها گذاشته بود احساس بدی داشت پس یکمی خوراکی ایده ی بدی بنظر نمی رسید ..

البته که به هایبرید کوچولوی توی خونش گفته بود میاد بیرون ولی اون فقط عصبانی شده بود و در جواب فقط خُرخُر کوتاهی تحویلش داده بود ! ..

شونه هاشو بالا انداخت و سعی کرد بعد از یک شب بی خوابی و تنش ، ذهنش رو یکمی از موضوع منحرف کنه ..! ولی توی سرش فقط یک جفت چشم طلایی میچرخید و هروقت چشماش رو می بست ، حس میکرد بک از همیشه بهش نزدیکتره  و داره توی گردنش نفس میکشه ..

I'm Not Your Pet 🐈Where stories live. Discover now