Shot 3: Time Raiders

637 163 36
                                    

شات ۳: مهاجمان زمان

اینبار چشمامو بسته نگه داشتم.از چیزی که ممکن بود ببینم وحشت داشتم.

اما کلا که نمیتونستم چشم بسته بمونم،مگه نه؟پس خیلی آروم لای چشم راستمو باز کردم.ولی با دیدن جایی که بودم اون یکی چشمم هم از وحشت باز شد.

دور و برم یه سالن نیمه تاریک پر از زره هایی بود که با گرد و غبار و تار عنکبوت پوشیده شده بودند.
توقع دارین بگم"وحشت سرتاپامو گرفته بود"اگه آره سخت در اشتباهید چون فقط از این همه کثیفی حالم بد شده بود.اما یه سوالم برام پیش اومده بود.اینجا دیگه کدوم گورستونی بود؟؟

این سوال رو این چند وقت زیاد از خودم پرسیدم!!ولی جواباش به حدی عجیب بود که نمیتونستم باور کنم.

آروم بین زره ها راه میرفتم.حس میکردم فضا آشناس ولی یادم نمیومد کجا دیدمش.

یکدفعه دست بزرگی از پشت یکی از زره ها جلوی دهنم گرفت و کشیده شدم سمتش.میخواستم جیغ بلندی بکشم که دستی که جلوی دهنم بود جلومو گرفت.

تازه یادم اومد.لعنت!!کدوم دیوونه ای از رو اون فیلم فیک نوشته؟؟؟اگه قبلا بود بهش افرین میگفتم و حتما میخوندمش ولی نه وقتی که خودم تو اون فیک گیر کردم.

آروم شدم.حداقل میدونستم نباید تو این صحنه جیغ بزنم.اما بقیه فیلم تیکه تیکه یادم مونده بود.من اینو خیلی وقت پیش ضبط کردم!!

میتونستم صدای قدم های اونا رو بشنوم. جیه جیه* با اسلحه توی جفت دستاش به جلو حرکت میکرد.دونفر کناریشم با چراغ قوه اینور اونورو میدیدن.

دستمو اروم رو دست ساکت* زدم تا پایین بیارتش.

دستی که رو دهنم بود پایین اومد و من تازه اون موقع بود که تونستم برگردم و ساکت رو ببینم.اما خب،اونا خیلی خوب ادمو شوکه میکنن.

به جای ساکت سهون مقابلم بود.خب البته میشد انتظارش رو داشت.اینجا دنیای فن فیکشن ها بود.اگه یدفعه میوفتادم تو یه فیک امپرگ و حامله بودم هم تعجب نمیکردم.

فرصت بیشتر شوکه شدنو نداشتم چون جیه جیه داشت نزدیک و نزدیکتر میومد.و خب اون جیه جیه من نبود،و مطمئنا میخواست مارو بکشه.

سهون داشت آروم آروم شمشیرشو بیرون میکشید.که یکدفعه یه دسته بزرگ از خفاشا از رو سرمون رد شدن و سروصدا کردن و توجه اونارو به خودشون جلب کردن.

اونا هم نفس عمیقی کشیدن.جیه جیه هم تو هندزفریش گفت:«آقای هندریکس مقبره رو مرور کوتاهی میکنیم.»

کف دستاشو باز کرد و چندتا باتری قلمی کوچیک که پرواز میکردن از رو دستاش بلند شدن.اونا هم پشت سر باتری قلمی ها راه افتادن.

سهون اروم از پشت زره ها بیرون رفت.

_اسم من اوه سهونه

با حرف ناگهانی سهون با تعجب برگشتم.این چرا انقد یدفعه ای حرف زد.تو فیلمم اینجوری بود؟؟

You Aren't My Sehun [Full]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora