بکهیون همراه با سهون توی کافه تریای مدرسه نشسته بود و ساندویچ نصفه و نیمهای توی دستش رو میجوید. ولی چشم هاش روی یه میز دیگه بود، به جونگین و کیونگسو که کنار هم دیگه نشسته بودن و سیب زمینی سرخ کرده دهن هم دیگه میذاشتن، نگاه میکرد.چشمهاش به سمت دیگه میز چرخوند، جایی که لوهان، مینسوک و جونگده کنار هم دیگه نشسته بودن و به نظر میرسید دارند با هم دیگه خوش و بش میکنند. بکهیون چندین بار آه کشید و نگاهش رو به سمت به سینی غذاش برگردوند.
توی قلبش احساس گناه میکرد، چون میدونست جونگین داره به دوست پسرش با لوهان خیانت میکنه. بکهیون واقعا در این باره احساس بدی داشت، اما نمیتونست دهنش رو باز کنه و حرف بزنه چون قول داده که این رو مثل یک راز پیش خودش نگه داره. و همینطور اون نمیخواست خودش رو نخود آش بقیه کنه، پس بهتر بود دهنش رو بسته نگه میداشت.
در حالیکه تو همین فکر ها بود، به سمت سهون برگشت. تازه یادش افتاد که خودش هم یک راز داره. بکهیون با اینکه میدونست سهون از لوهان خوشش میاد، اون رو بوسیده بود. درسته که این لوهان بود که اول بوسیدش، ولی بکهیون هم به بوسهش جواب داده بود. اگر بهترین دوستش در این باره میفهمید، میدونست که ازش عصبانی میشه.
سهون دزدکی نگاهی به صورت بکهیون انداخت: "به نظر میاد یکم پریشونی. چیزی اذیتت میکنه؟"
بکهیون سرش رو به طرفین تکون داد و به اجبار لبخندی زد: "نه هیچی. چیزی نشده"
به نظر میرسید سهون کمی قانع شده بود:"باشه"
وقتی متوجه شد رئیس شورا داره به سمت میز اونها میاد، به بکهیون سیخونکی زد: "هی بک، رئیس شورا داره میاد اینوری"
"ها؟"
بکهیون سرش رو بالا آورد و چانیول رو دید که با یک سینی تو دستش به میز اونها نزدیک میشه. چانیول لبخندی بهش زد.
"میتونم اینجا بشینم؟"
بکهیون با خجالت سرش رو تکون داد و گفت: "اوه، ال-البته"
متوجه شد بعضی از دانش آموزا دارن به سمتشون نگاه میکنند. سهون با آرنجش ضربهای بهش زد و نگاه معنی داری بهش انداخت.
"حس میکنم باید برم دستشویی"
سهون طوری بلند گفت که انگار از قصد میخواست بکهیون و چانیول بشنوند.
"دیگه داره میریزه! بعدا میبینمت بکهیون"
بکهیون تا اومد اسمش رو صدا بزنه، سهون سریع از اونجا دور شد. آهی کشید. اینکه با رئیس شورا رو یک میز تنها بشینه و غذا بخوره به حد کافی معذبش میکرد که نیازی نبود تا به اون نگاه های قضاوتگری که از آدمای اطرافش دریافت میکرد، اشارهای بکنه. بعلاوه اون میتونست چشم های رئیش شورا رو که به صورتش خیره شده بود رو هم حس کنه، طوری که بکهیون دلش میخواست تواناییش رو داشته باشه تا صورتش رو توی میز دفن کنه.
YOU ARE READING
The Student Council's Secret - Book 1
Fanfictionاین داستان اثر Park Baekki بوده و حق ترجمه ی این اثر به فارسی در انحصار همین صفحه می باشد در صورت مشاهده ی هرگونه سو استفاده، برخورد میشود. نام اثر: راز شورای دانش آموزی کاپل:چانبک ژانر: اسمات، رمنس، انگست هشدار: سکس، تجاوز، درتی تاک، فحاشی، دراگ،...