تهیونگ+چرا انقدر تنگ بازی در میاری ؟
ابروهاش میرن بالا*
-چیزی که داری بهش میگی تنگ بازی..برای من حکم رفتار منطقی رو داره،سوال بعدی؟+واسه چی برای یه دوستی ساده جانگکوکه بدبخت رو هزار بار ضایع میکنی؟
-به نظرتون من آدم دوستی و رفاقتم؟
*رو به میلکشیک میکند
میتونم برم برگه هام رو صحیح کنم؟میلکشیک = از اونجایی که جونگکوک نذاشت صحیحشون کنی.. بله میتونی بری
جونگکوک
+چرا انقدر سیریشی؟
* چند بار پلک میزنه و با مردمکای لرزون میگه
-من..من فقط دارم همه تلاشم رو میکنم
* و بعد در حالی که اشکاش روی لپاش میریزن از اتاق میره بیرون
لوهان
میلکشیک + خب ببین کسی ازت سوال نپرسیده، فقط همه برات فنگرلی کردن و گفتن عاشقتیم و
یکی از خواننده ها گفته همینجوری ادامه بده،تو الگوی منی..چه جوابی داری که بهش بدی؟*لوهان لبخند بزرگی میزنه چون به نظرش کاری نکرده که ازش بخواد سوالی بشه
- به اینکه من الگوت باشم، ادامه بده..
+ عاشق اعتماد به نفستم لوهان اما تو یکی از اون شخصیتایی هستی که اشتباه زیاد کردی ..چرا نمیری به سهون همه چی رو بگی و خودت و اون رو راحت کنی؟
*سرش رو میندازه پایین
-هنوز وقتش نرسیده..+ کِی وقتش میرسه؟
- تو خودت داری همه چی رو مینویسی که..
+ اولین خواننده هر داستان، همون کسیه که اون داستان رو مینویسه
*لوهان چشماشو میچرخونه و با کوله پشتیش سمت در میره
-این حرفا رو به سهون بزنی بهتره..من که رفتمسهون
+ یکی از ریدرا پرسیده چرا انقدر عرفانی و فلسفی و سرد هستی؟ بعدشم گفته سهون تو اغلب داستانا اونیه که همش پارتی میگیره و دنیا به تخمشم نیست،چی داری که بگی؟
- زندگی هر چقدر سردتر باشی، راحت تره
درضمن..*یهو رو به ریدرا میکنه
-شما کدوم فیکشنا رو میخونین؟
مینهی
+عاشق لوگه گفتنتم
-جدا؟..پس از این به بعد بیشتر میگم
+تو دوس داشتنی هستی نقش بیشتری تویه داستان داشته باش پلیز
-اینو به کسی که این داستان رو مینویسه بگین،نه من
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خب سوالا همینقد بود ..
برین صفحه بعد💜
لاویوعال❤✌:)
YOU ARE READING
Coffee & Cream (Vkook|Hunhan)
Fanfiction"قهوه و خامه اسم قراردادی بود که من و لوهان با بوس کردن گونه های همدیگه تنظیم و امضاش کردیم..طبق مصوبه این قرار داد من و اون قرار گذاشتیم که بر علیه یه قهوه به نام کیم تهیونگ شورش کنیم..اما این شورش اصلا اونطوری که ما فکر میکردیم پیش نرفت..." ~~~~...