"شیوریستای من چطوره؟"
جونگکوک در حالی که روی کانتر میپرید موهای مینسوک رو بهم ریخت و پیچ گوشتی رو داد بهش
باریستای جوون خنده ای کرد و کتری برقی تویه دستش روبرعکس کرد.."ممنون..کوک"
یکی از کارهای محرمانهٔ تویه کافه تعمیر کردن وسایل برقی دور از چشمای یونگی توسط مینسوک و کوکی بود..چون وقتی یونگی روی دور غرغر میفتاد درست مثل گربه ای میشد که فقط میو میو میکرد و هیچ کدومشون نمیتونستن ساکتش کنن
جونگکوک در حالی که پاهاشو تکون میداد از پشت در شیشه ای به خیابون خلوت نگاه کرد
"کاسبی امروز کساده.."مینسوک که روی زمین نشسته بود با پیچ گوشتی به جون کتری تویه بغلش افتاد و هومی کرد
"کسی هم دیگه الان نمیاد..باید کرکره رو بکشیم پایین"جونگکوک نگاهش سمت میز ته سالن رفت..از دیشب که کیم تهیونگ رو خشک شده روی مبل ول کرده و رفته بود با حس اینکه چند قدم تونسته به اون پسر عینکی نزدیک بشه طوری روی ابرا سیر کرده بود که حتی سهونم آخر شب هر از چندگاهی سرشو از کتاب تویه دستش بالا آورده بود و جونگکوک رو که با یه لبخند عاشقانه روی لب و در حالی که چند ثانیه ای یک بار یه آه عرفانی میکشید، چندتا پلک گیج زده بود و خودش رو برای درامای جدیدی که همخونش قرار بود درست کنه آماده کرده بود.
بوس کردن گونه یه نفر یکی از کارای روتین وار جونگکوک به حساب میومد..ولی اینکه اون یه نفر کیم تهیونگ باشه..از معدود افتخاراتی بود که گارسون موعسلی تویه زندگی بیست سالش کسب کرده بود و الان هم با یه لبخند خرگوشی مانند تویه حس رفته بود که متوجه غر زدنای یونگی سر مینسوک که 'باز چی خراب شده؟ 'و جوابای عاجزانه باریستا که 'مگه تقصیر منه که وسایل برقی اشکال پیدا میکنن..' نشد.
اما اگه واقعا تونسته بود تهیونگ رو برای دوست شدن باهاش راضی کنه،بلاخره امروز سر و کلش پیدا میشد؟با لب و لوچه آویزون از کانتر پرید پایین و در اتاق استراحت رو باز کرد و موبایلشو از تویه جیب شلوارش درآورد،جواب سوالش شاید پیش کسی بود که داشت شمارش رو میگرفت و چند لحظه بعد صدای تقریبا خسته لوهان که نفس نفس میزد تویه گوشی پیچید
"...الو؟"
"حالت چطوره آهوی پر کرشمه؟"
"اوه حالم چطوره..بزار بهت بگم حالم چطوره..امروز وقتی میخواستم برم مدرسه پدرم از گوش گرفتمو بعد هم با در کونی شوتم کرد وسط بساط وانتی محل تا آکبیا* بخرم..و میدونی آکبیا برای ما چینیا حکم چی داره؟ .. اینکه مادر من میخواد یه بچه دیگه بیاره..از اون طرف کراش روانیت با امتحان امروزش کنکور رو آورد جلوی چشممون و سر فوتبال امروز مصدوم شدم و به احتمال زیاد سر بازی بعدی ازم استفاده نکنن ولی میدونی چیه ؟؟امروز عالی بود جئون جونگکوک.. عالی "
KAMU SEDANG MEMBACA
Coffee & Cream (Vkook|Hunhan)
Fiksi Penggemar"قهوه و خامه اسم قراردادی بود که من و لوهان با بوس کردن گونه های همدیگه تنظیم و امضاش کردیم..طبق مصوبه این قرار داد من و اون قرار گذاشتیم که بر علیه یه قهوه به نام کیم تهیونگ شورش کنیم..اما این شورش اصلا اونطوری که ما فکر میکردیم پیش نرفت..." ~~~~...