Smiley Face

18.8K 1.5K 161
                                    

تهیونگ در گوشه ی خیابانی که در حال طی کردنش بود توقف کوتاهی کرد . به سمت راست برگشت و به رز وحشی که رنگش نشان از معصومیت وپاکیش میداد خیره شد. خواست خم شه و اونرو بچینه که ناگهان یاد مادرش افتاد.

" اینو یادت باشه ته ..
هر چیزی روزی میاد و روزی هم میره‌ ..
پس اگه مخلوق زیبایی دیدی تنها با یک لبخند از کنارش رد شو "

این آخرین حرف های مادرش بود و هنوز اون رو بطور واضح به یاد میاورد.

شاید برای همین تونست با مرگش کنار بیاد . ولی اون روز رو بیاد میاورد که چطور با چشمان خیس به تابوت مادرش خیره شده بود و در دل بهش میگفت
" نمیشد تو نری ؟ "

اگه اون رو میچید در نهایت خشک میشد ، حتی گل به اون زیبایی هم اون رو ترک میکرد.

خم شد و رز صورتی رنگ رو بویید و با یک لبخند از کنارش رد شد.

از روزی که تصمیم گرفت وابسته ی چیزی نشه از آدم ها و احساساتشون فاصله گرفت و چه کاری بهتر از برنامه نویسی میتونست ایده آل یه آدم درونگرا باشه ؟

و یک لول بالاتر از یک برنامه نویس معمولی. یک قانون شکن ، یک رخنه گر ، یک هکر ...

کلاه سفید * ؟

خاکستری ؟

یا شاید هم سیاه ؟

هر رنگی پایین تر از سیاه اون رو مجبور به ارتباط با انسانها میکرد . پس کلاه سیاهی روی سرش کشید و دیگه هیچوقت نیازی به اجازه ی کسی نبود .
آزادی ...
درست مثل تاریکی.

تمام ارتباطش با دنیا یه هدفون بیتس بود که باهاش درخواست های مشتری هاشو انجام میداد .

مشتری ها ؟ اونا هرکسی میتونن باشن . فقط کافی بود پول بدن تا تهیونگ هراطلاعاتی که میخوان رو بهشون بده و هر سروری رو که میخوان پایین بکشه

البته صاحب مارکت انتهای خیابونی که خونه ی _ یا بهتره بگیم زیرزمین _ تهیونگ اونجا واقع هست هم جزو معدود آدمهاییه که تهیونگ بیشترین ارتباط رو باهاش داره . و گربه ی سیاه ملوسی که هر روز گوشه ی خیابون کنار پنجره ی اتاق تهیونگ وایمیسه و با نگاهش از تهیونگ میخواد که کمی بیشتر از ماست کنار کیبوردش بهش بده.



〰️* : در حوزه امنیت و هک ، هر رنگ کلاه نماد یک دسته از هکر هاست .‌برای اطلاعات بیشتر میتونید سرچ کنید.



امروز هم یک روز کسل کننده ی دیگه ..
البته کمی هیجان زده بود

این هیجان برای سایر افراد قابل درک نبود چراکه درنهایت بازهم قرار بود پشت کامپیوتر بنشینه و از دید یه آدم دیگه امروز تهیونگ با روزهای دیگه ش هیچ فرقی نداشت.

ولی اینبار یه کار ریسک دار تر انجام میداد . طبیعتا پولش هم قرار بود زیادتر باشه.

حالا اون چکاریه و آیا خوبه یا بد مهم نیست . مگه برای آدمی که توی جامعه نبوده ، خوب و بدهای اون جامعه مهمه؟

سریع دست بکار شد . زمان زیادی میبرد . هک کردن دوربین های امینتی اونم از راه دور و با این درجه از امنیت نیاز به یه گروه حرفه ای از متخصص های امنیتی داشت . ولی اون تنها بود و این کارو هیجان انگیزتر میکرد.
یک چالش ..
بازی کردن با زندگی یه نفر دیگه و حتی درآمد حاصل ازون بازی براش ذره ای اهمیت نداشت . هیجان تنها بخاطر شکستن قفل هایی بود که کسی قادر به شکستنشون نبود . خیلی دوست داشت قیافه ی طراح این دوربین ها رو وقتی که داره هکشون میکنه ببینه.
احتمالا کاری رو باهاش میکرد که خورشید با بالهای ایکاروس انجام داد.

برای نفوذ به دوربین ها باید کامپیوترهای اون عمارتو هک میکرد. با بدست آورد آی پی سریع وارد عمل شد و تک تک پورت ها رو بررسی کرد. باید اعتراف میکرد از امنیت بالایی برخوردار بودن و اینکه این درجه از امنیت چقدر هزینه دربرداشته سوالی بود که باید از خود صاحب عمارت یعنی وزیر جئون میپرسید.

البته جئون اونجا زندگی نمیکرد. اون عمارت متعلق به یک بیمار روانی بود ، پسرش .

یه عمارت بزرگ ، یا دقیق تر یک زندان بزرگ درست مثل آزکابان برای اینکه فریاد های پسرش به گوش احمق هایی که قرار بود بهش رای بدن نرسه.

انتخابات ریاست جمهوری نزدیک بود و آیا این دلیل خوبی برای اینهمه هزینه برای این مقدار از امنیت نیست؟

برای تهیونگ مهم نبود . به احتمال زیاد حزب رقیب برای پایین کشیدن جئون این وظیفه رو به تهیونگ محول کرده بودن.

کافی بود چندتا ویدیو از دگرآزاری و قتلهای اون هیولای پشت دیوار های عمارت توی فضای مجازی دست به دست بچرخه تا یکبار برای همیشه فاتحه ی جئون خونده بشه.

با ریکاوری که انجام داد تمام فایل های حذف شده از دوربین های امنیتی رو برگردوند و اونهارو به سرور موقتی که خود مشتری در اختیارش گذاشته بود انتقال داد و دوباره اونها رو از سرورای اونجا پاک کرد تا اثری از خودش بجا نزاره .

ویدیوهارو یکی یکی از نظر میگذروند . باخودش فکر کرد با آپلود کردن اینها توی یکی از وبسایتای دارک وب حتی بیشتر از الان هم میتونست پول دربیاره ولی علاقه ای به اینکارها نداشت. درک نمیکرد چرا آدمها از رنج کشیدن دیگران لذت میبرند درحالیکه خودشون تا نزدیک فک توی کثافتها دست و پا میزنن.

به تصویر جونگکوک، پسر یا بهتره بگیم لکه ی ننگ وزیر جئون ، که با لبخند به دوربین سرسرای عمارت خیره شده بود نگاه کرد و ترس اندکی وجودش روفرا گرفت .

" اگه بفهمی من کسی بودم که تو رو به دنیا نشون داده عمیق تر از آدم روبروت شکمم رو میشکافی "

بعد از مورد خطاب قرار دادن تصویر جونگکوک ویدیو رو بست و فایل هارو در وبگاه ویکی لیکس منتشر کرد .

BLOWDove le storie prendono vita. Scoprilo ora