سلام اومدم با پارت دوم تا یه تعداد خواننده ها زیاد بشه من هر وقت تونستم اپ میکنم
**********************pvo chanyeol
داشتم از راهرو عبور میکردم که بکهیون را دیدم
هم کار کیوت و خوشگلم درسته اون....زیادی ناز بود
برای یه پسر....
درسته دارم ازش تعریف میکنم هرچند تعریف نیست واقعیته... ولی رابطه ی خیلی خوبی با هم نداریم چون اون سر یه چیزایی خیلی حرسمو در میاره چه موضوع سر خودش باشه چه سر کار...
همینطور که داشتم عبور میکردم چشمم به بکهیون بود که داشت با عجله پله ها را طی میکردند....
که یه دفعه پاش پیچ خورد و با چندین پله برخورد کرد با چشمای گرد شده سمتش دویدم و گرفتمش
نگاهمو به دست چپش که رو به کبودی میزد دادم
و بعد بلندش کردم و گوشه راهرو رفتم...
به چشم های بستش نگاه کردم انگار از هوش رفته بود... با نگرانی به صورتش ضربه زدم و اسمشو صدا زدم....
- بک....بکهیون.....بکهیووووون....بیدار شو....
نفهمیدم چی شد اما انقدر نگرانش شده بودم داشتم بهش التماس میکردم که بیدار شه...
خوا....خواهش میکنم....بک...صدامو میشنوی لعنتی؟؟ صدامو میشنوی....بکهیو....
خواستم بازم صداش بزنم که بهوش اومد چشماش را باز کرد و چند بار گیج پلک زد و بعد از چند ثانیه دوباره بستشون..
چند ضربه اروم بهش زدم
-بک به خودت بیا لعنتی.....
دوباره چشماشو باز کرد کمی بهم زل زد و بعد اروم بلند شد و بعد گفت
- ممنون آقای پارک
ESTÁS LEYENDO
Police officer
Romanceپارک چانیول و بیون بکهیون دو مامور پلیس هستند... و این طبیعیه که تا الان درگیر پرونده های زیادی شده باشند...اما نه پرونده ایی که به زندگی...کار...و عشقشون مربوط باشه... یکی از اون پرونده ها پرده از راز های نهفته زیادی در زندگی بیون بکهیون برمیداره...