PART 13 (اطلاعات یا شایعه؟)

90 23 0
                                    

نامجون ، جونگکوک و یونگی بعد مدت طولانی ای راه رفتن به جنگل تاریکی رسیدن
درخت های سر به فلک کشیده که در هم پیچیده بودن و به سختی میشد ازشون رد شد
خارهایی به شاخه ها متصل بودن و بنظر سمی میومدن
یونگی اخمی کرد و گفت : « فکر نکنم بتونیم ازش رد شیم »
نامجون با دقت به اطراف خیره شد و گفت : « میتونیم ولی باید راهنمای جنگل رو پیدا کنیم »
جونگکوک کنجکاو گفت : « راهنمای جنگل ؟ »
یونگی گفت : « من دربارش شنیدم ، میگن درواقع اون جزوی از سلطنت بوده ولی در اثر یه اتفاق راهنمای جنگل از اون زمان اینجا نفرین شده و راهی برای شکستن نفرینش نیست »
نامجون سرشو به نشونه تایید حرف های یونگی تکون داد
جونگکوک دست به سینه گفت : « تاریخ اینجا خیلی پیچیدس »
نامجون حرف جونگکوک رو تکذیب کرد : « پیچیده نیست چون تاریخی وجود نداره و همش نابود شده ! تمام اطلاعات ما حدس و گمانه »
جونگکوک آروم سمت یکی از شاخه ها رفت
از بین شاخه ها داخل جنگلو نگاه کرد
جز درخت و شاخه هایی که درهم گره خورده بودند هیچی دیده نمیشد
یونگی رو به نامجون گفت : « حالا چرا باید بریم تو این جنگل ؟ »
_ « زیر درختا یه راهروی قدیمی هست که از طریقش میتونیم خودمونو به اولین الماس برسونیم »
_ « الماس ؟ منظورت چیه ؟ »
_ « الماس هایی که دروازه و بُد های دیگه رو باز می‌کنن و ماه رو از نفرین نجات میده ! آه توضیح ندادم ؟ »
یونگی خنثی گفت : « کامل توضیح ندادی »
نامجون ادامه داد : « خب ببین اینا چند تا الماسن که تعدادشون مشخص نیست ولی توی کتیبه های قدیمی دربارشون نوشته شده ما اگه بتونیم به الماس ها دست پیدا کنیم تعدادشونو میفهمیم و اگه این الماس ها داخل اتاق سلطنتی قصر کنار هم قرار بگیرن ملکه یا پادشاه بعدی سلطنت انتخاب میشه »

Beside of you Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ