هوسوک با چهره خندون سمت تهیونگ دوید و اونو به آغوش کشید
_ « احمق میدونی چقد نگرانت شدم ؟ چرا یهو میذاری میری؟ »
تهیونگ خودشو از بغل هوسوک بیرون کشید و گفت : « هوسوک ! جنگل جدیدن راهشو باز کرده ؟ »
هوسوک کمی فکر کرد و گفت : « خبرشو شنیدم خیلی واسم عجیب بود ! آخه مگه میشه ؟ »
جونگکوک تو گوش یونگی گفت : « اون واقعا متوجه ما نیست ؟ »
یونگی در جواب جونگکوک آروم لب زد : « قطعا نه »
هوسوک چشمش به اون سه نفر افتاد
لبخندی زد و گفت : « پس شماها اومدین به جنگل ؟ »
تهیونگ چشماشو ریز کرد و گفت : « با افسونگر نسبتی دارین ؟ »
هوسوک ناراحت به تهیونگ نگاه کرد و گفت : « تهیونگ زیاده روی نکن »
تهیونگ شونه هاشو بالا انداخت و گفت : « خب این پسره ... »
تهیونگ به جونگکوک اشاره میکنه و ادامه میده : « یه انسانه و اینکه اومده اینجا اونم با وضع بسته شدن دروازه ها مشکوکه ! »
هوسوک به جونگکوک نگاهی انداخت و گفت : « شما ها چطور اومدین اینجا ؟ »
_ « افسونگر کیه ؟ »
جونگکوک بی مقدمه پرسید
هوسوک گفت : « همسر کنت ! اون واقعا عوضی بود هرچند ما هم زیاد چیزی نمیدونیم ازش چون فهمیدن اتفاقات سلطنتی خیلی غیر ممکنه ولی تمام بدبختی های الان جهانمون به اسم اون ثبت شده »
_ « اون مرده ؟ »
_ « کسی نمیدونه چون یک شب به کلی غیبش زد »
تهیونگ با پوزخند گفت
BẠN ĐANG ĐỌC
Beside of you
Fanfictionفیک : Beside of you ژانر : رومنس ، انگست ، فانتزی ، رویال کاپل اصلی : جیکوک / کوکمین کاپل فرعی : سکرت 👀 خلاصه فیک : قرن هاس که دروازه ها برای ورود به بُد ها و جهان های دیگه بسته شده البته تا زمانی که جونگکوک دانشجوی تربیت بدنی که عاشق کارای هیجان...