جیمین: ولی چه بوسی ازت گرفت تهیونگ
بعدشم هر هر هر زد زیر خنده ، ولی با پس گردنی ای که من بش زدم خندش زهرش شد .
وحالا من بودم که میخندیدم 😈😈😸جیمین : واسه چی میزنی کره خر؟
جونگکوک : تا تو باشی دیگه منو مخسره نکنی پابو
(برای کسایی که نمیدونن پابو یعنی چی پابو همون احمق ولی به زبان کره ای هست) .
جیمین اومد جواب بده که زنگ کلاس خورد .جیمین : این دفعه شانس آوردی بعداً حسابت رو میرسم.
کوله اش رو برداشت و شونه به شونه هم راه افتادیم سمت کلاس این زنگ با تهیونگ داشتیم و قرار بود امتحان بگیره منم دیشب از دست خل بازیاش اخرایه درس و که مهم ترین بود و مطمئن بودم ازش سوال میاد رو نتونسته بودم بخونم .
اگه کم بیارم با مایتابه میزنم تو سر تهیونگ.😡😈وارد کلاس که شدیم مثل همیشه اخر کلاس نشستم جیمین هم کنارم رو صندلی سمت چپ نشست ، همونطور که کیفش رو زیر و رو میکرد تا به چیزی رو پیدا کنه گفت
جیمین: چیزی هم خوندی؟
جونگ کوک : اره ولی اون مهماش رو نتونستم خوب بخونم .
جیمین: چرا ؟ این بار دیگه چی شد ؟!
جونگ کوک : هیچی بابا تو اتاق خواب نشسته بودم داشتم درس میخوندم که ته اومد از پشت بغلم کرد شروع کرد بوس کردن و ول کن نبود ،تا موقعه ایی که به زور از پشت میز بلندم کرد و بردم تو تخت .
تیکه اخرو با لپای سرخ شده گفتم، البته با یه لبخند نا محسوس .😊
( وجدان کوک : خاک تو سرت کنم نزاشته درست رو بخونی بعدشم از بس ماچت کرده کبود شدی بعد واسه من لبخندم میزنی؟😤😤😡. کوک : واجدان جون ببند در اون جهنم رو وگرنه با فنی که روت پیاده میکنم نه تنها دهنتو بلکه تمام هیکلتو گل میگیرم .😒😒. وجی کوک : اوکی حله گوه خوردم ، غلط کردم برا چی پاچه میگیری! کوک : همینه مه هست تازه از سرتم زیادیه.)با وارد شدن تهیونگ به کلاس بحث کردن با وجدانم رو تموم کردم و کل هواسم رو دادم به اون .
اون دختره لوس چندش که همیشه هر وقت با تهیونگ کلاس داشتیم از هر فرصتی برای عشوه اومدن برای ته استفاده میکرد ، همون طور که با موهاش بازی می کرد با اون صدای جیغ جیغوش گفت:
(همین جا بگم من قصد هیچ توهینی به هیچ کس و هیچ گروهی و هیچ کدوم از طرفدار های اون شخص ندارم چون شخصیت های داستان این شکلیه باید اینجوری بنویسم که به داستان بخوره لطفا نارتحت نشید و هر کی ناراحت شده من ازش همین جا عذرمیخوام)
جنی: اه تهیونگ شی ، نمیشه یه روزه دیگه امتحان بگیرین اخه درسمون عقبه به جای امتحان نمیشه درس بببدددیینن ؟
به خاطر این عشوه شتری هایی که میومد در حد مرگ داشتم حرص میخوردم و اگه جیمین دستم و نگرفته بود تا الان یه تار مو رو سر این دختره عوضی نمونده بود ، اصلا همش تغیر این تهیونگه واسه چی اینقد باید خوشگل باشه؟ ( R:کوک برادر داری میزنی تو جاده خاکیا ! چیکار به تهیونگ بدبخت داری ) ولی جوابی که ته بهش داد مثه آب رو آتیش بود که رو اعثاب من ریخته شد .
أنت تقرأ
امگای خاص من
عاطفيةتهیونگ قویترین الفا و لیدر پک مخوف در واقع یه نقطه ضعف داره اونم جفتش جونگ کوک که یه امگاست . تهیونگ یه روز که به خونه برمیگرده میمبینه یه بچه 15 ساله که تا حالا ندیده بودش تو خونشونه حالا بیاین ببینیم چه اتفاقی برای تهیونگ و جونگکوک مییوفته....... ...