🐰:اون شب مامان بابام دعوت بودم خونه ی همسایمون ازم خواستن که باهاشون برم ولی من مخالفت کردم و نرفتم خیلی اسرار کردن ولی نرفتم مامان و بابان که رفتن منم در خونه رو قفل کردم و توی سالن پذیرایی مشغول فیلم دیدن شدم . یه چند دقیقه که گذشت صدای در اومد رفتم دم در و درو باز کردم یه پسر بچه ۸،۹ ساله دم در بود .
🐯:سلام تو باید جونگ کوک باشی درسته ؟ من کیم تهیونگ هستم همسایه ی کناریتون .
🐰: سلام تهیونگ شی من هم جئون جونگ کوک هستم .
تهیونگ یه لبخند مستطیلی زد ، دستشو به سمتم دارز کرد و گفت :
🐯: با من دوست میشی؟
با لبخندی که زد انگار آرامش رو بهم تزریق کردن منم در جوابش لبخند خرگوشی معروفم و زدم ودستشو گرفتم و جواب دادم
🐰: معلومه که دوستت میشم .
دستم و کشید سمت خودش و درو پشت سرم بست بعد همونجور که به سمت خونشون حرکت میکرد گفت :
🐯:پس بیا بریم خونه ی ما پیش مامان بابا هامون باهم دبگه بازی کنیم .
ادامه دارد ۰۰۰
ESTÁS LEYENDO
امگای خاص من
Romanceتهیونگ قویترین الفا و لیدر پک مخوف در واقع یه نقطه ضعف داره اونم جفتش جونگ کوک که یه امگاست . تهیونگ یه روز که به خونه برمیگرده میمبینه یه بچه 15 ساله که تا حالا ندیده بودش تو خونشونه حالا بیاین ببینیم چه اتفاقی برای تهیونگ و جونگکوک مییوفته....... ...