تکست بیست و هفتم

3.8K 741 29
                                    

روز دوشنبه دوباره فرارسید و تهیونگ با ذوق و اشتیاق رفت مدرسه تا جوابشو از جانگکوک بگیره.
در طول زنگ سوم که اونا اجتماعی داشتن،تهیونگ با عجله خودش رو به کلاس رسوند تا جانگگوک رو ببینه.
پسر موسیاه سر جای خودش پشت میز نشسته بود و دفتری جلوش باز بود و به نظر میومد مشغول درس خوندنه،پسر دیگه با سرعت خودشو سر میز جانگکوک رسوند و هر دوتا دستشو محکم رو میزش کوبید تا توجهشو جلب کنه.

"اوممم،بله تهیونگ؟"
جانگکوک با یه ابروی بالا برده پرسید.

پسر موآبی خم شد تا نگاهش با مال جانگکوک همسطح بشه و گفت:
"سلام تو ای کصخل!بهت نیاز دارم باید جوابامو ازت بگیرم!!"

"جوابا؟؟تکلیف جلسه‌ی پیش رو میگی؟؟"
جانگکوک پرسید در حالی که به وضوح میدونست منظور تهیونگ از "جوابها" چیه.

"جانگکوک!من جدی‌ام!"

"باشه باشه...آروم باش ته!حالا که تو میدونی اونی که بهت پیام میداد من بودم پس شرطی که بستیم باطل میشه!"

"من اصلا به اون کاری نداشتم!من فقط میخوام بدونم کراش تو کیه؟؟"

تهیونگ به قدری خواسته اش رو بلند بیان کرد که بقیه هم حرفشو شنیدن.

جانگکوک خندید و جواب داد:"خیلییی بلند حرف میزنی!بیا ببینم!"

دست تهیونگ رو گرفت و اون رو به دنبال خودش از کلاس بیرون کشید.


پسر موسیاه به سمت پسرموآبی برگشت و نگاهش کرد:
"تهیونگ،تو واقعا اینقد خنگی؟!"

هر دو پسر تو راهروی خلوت و ساکت ایستاده بودن.

دانش آموزان همه سر کلاس حاضر بودن و برای شروع کلاس انتظار میکشیدن.

"خ-خنگ؟!منظورت چیه؟!"
تهیونگ سرش رو خاروند،اون با اطمینان فکر میکرد که دیگه همه چیزو میدونه!!!

جانگکوک نخودی خندید:
"این دقیقا همون چیزیه که من راجع بهش حرف میزدم!!چطور تا الان نفهمیدی که من روت کراش دارم؟!"

"خب من نمیدونستم که تو رو من کراش داری..صبر کن ببینم چییییی؟!؟!"
چشمای پسر موآبی گشاد شد.

"دیدی داشتم در مورد چی حرف میزدم؟؟"

"نهههههه،چطوری؟؟چی؟؟؟کِی؟؟چراااا من خیلی گیج شدممم.."
تهیونگ برای یک لحظه نفسشو حبس کرد و از خودش پرسید که آیا جمله‌ی جانگکوک رو اشتباهی شنیده؟؟
تهیونگ به طرز فجیعی سرخ شد و سرجاش خشکش زد:
"من-من فکر میکردم تو یکی دیگه رو دوست داری.."

جانگکوک توضیح داد:
"من همیشه تو رو دوست داشتم..احتمالا حتی قبل از اینکه تو بدونی من وجود دارم!"

تهیونگ به پسر دیگه اعتراف کرد:
"من از اول امسال دوستت داشتم.."

جانگکوک خنده‌ی ملایمی کرد:
"من شماره‌ی خودمو زیر میزت گذاشتم چون میخواستم که باهات حرف بزنم!ولی میترسیدم چون همه فکر میکنن من 'ترسناک' یا یه 'پلی‌بوی'ام و خب اینم بگم که تا قبل از اون من باهات کلاس مشترک نداشتم و تو صرفا بر اساس شایعات ممکن بود قضاوتم کنی."

"ا-اون شایعات...من ش-شنیدمشون و.."
جانگکوک خیلی ناگهانی تهیونگ رو تو بغلش کشید و سفت نگهش داشت.
تو گوش تهیونگ زمزمه کرد:"خودم میدونم،چیزی نیست..فقط بیا تا قبل از اینکه کلاس شروع بشه یکم این شکلی بمونیم.."

تهیونگ صورتش رو تو گودی گردن جانگکوک پنهون کرد،نمیدونست چی بگه پس فقط لبخند زد،رایحه‌ی نعنایی که پسر دیگه میداد بینی تهیونگ رو قلقلک داد و ریلکسش کرد.این چیزی که الان داشت تجربه میکرد خیلی سطح بالاتر از اون چیزایی بود که اون برا زندگی عشقی دوران دبیرستانش تصور کرده بود.

"من همیشه دلم میخواست این کارو باهات انجام بدم!"

جواب تهیونگ باعث شد تا جانگکوک حتی بغلش رو از اینی که هست هم محکم تر کنه.

پسر موسیاه پیشنهاد داد:
"بیا بعد از مدرسه بریم سر قرار."

"یه قرار؟؟کجا؟؟"

"هر کجا که تو دوست داشته باشی."

تهیونگ سرش رو بالا گرفت و ازش پرسید:"هومممم نمیدونم...تو دوست داری کجا بریم؟"

"بیا بریم یه فیلم ببینیم،و ایندفعه اون یه فیلم ترسناک نباشه!"

تهیونگ لبخند گل و گشادی زد و سرشو تکون داد:"باوشه."

Text Me & Sext me || KookVNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ