"کوکی،بیدارشو."
جانگکوک در حالی که چشماشو میمالید غرید.برگشت تا سمتشو عوض کنه که تلپی از رو تخت افتاد رو فرش کف زمین.
"اه،فاک."
"داری چیکار میکنی؟؟"
یه صدا بهش خندید.جانگکوک سرشو بلند کرد تا تهیونگی رو ببینه که داره بهش میخنده.پسری که تیشرت اور سایز و باکسری تو تنش بود."خوابم میادددد"
غر زد و بلند شد تا تهیونگ رو در آغوش بگیره و سرشو به گودی گردن تهیونگ مالید.تهیونگ از شوک سرخ شد و متقابلا بغلش کرد.
"گشنهته؟با تخم مرغ پنکیک آماده کردم"
حس میکرد که بالاتنهی جانگکوک داره بهش گرما میده.جانگکوک فقط یه شلوار تو تنش داشت و عضلات خودش رو به نمایش گذاشته بود.بازوهاشو دور تهیونگ قفل کرده و سفت نگهش داشته بود.
جانگکوگ تصادفی حین بازدمش زمزمه کرد:"برا صبحانه تهیونگ میخوام."تهیونگ کوبید رو شونهاش و وول خورد تا از بغلش بیاد بیرون.
"هی!فکر کردی حرفت بامزهست؟!ساعت دهه ها!"جانگکوک در حالی که شونه اش رو میمالید(و میدونست قراره رد قرمزی ازش به جا بمونه)،گفت:"که چی؟میخوام تو رو از داخل به خارج بخورم،و فاک به اون تهیونگ مجروح."
از داخل به خارج؟!اون فاک شده عقلشو از دست داده؟!
تهیونگ در حالی که سعی میکرد خودشو آروم کنه گفت:
"تو خیلی بیجا میکنی!!تازه نابالغ و بچه هم هستی و من ازت متنفرم."
صورتش همچنان سرخ بود و خوشحال بود که جانگکوک متوجه داغ کردنش نشده.از دهن جانگکوک پرید:"پس بیا از هم جدا شیم."
تهیونگ هم بیدرنگ جواب داد:"آره بیا جدا شیم."
"باشه."
"باشه."
جانگکوک ازش جدا شد و پسر دیگه بازوهاش رو درهم گره زد و تلاش کرد چهرهی خنثیای به خودش بگیره.
اونا سرجاشون وایساده بودن و به هم نگاه نمیکردن,تهیونگ با پنجهی پاش ضرب میزد و با دستاش بازی میکرد در حالی که جانگکوک به بیرون از پنجره خیره شده بود تا بلکه بتونه منظرهی جالبی پیدا کنه.بعد از سه دقیقه سکوت مطلق،جانگکوک پرید رو تهیونگ و خودشون رو روی مبل انداخت.
"فک کن من اصلا بتونم همچین فاکی رو انجام بدم!!"
خندید.تهیونگ خندهی ریزی کرد و هر دو گونهاش رو بوسید.
جانگکوک تو گوشش زمزمه کرد:"دوستت دارم."
تهیونگ با صدای نرم و عاشقانه ای گفت:"من بیشتر."
نگاهش سراسر عشق و محبت بود.تهیونگ هر کجا که جانگکوک باشه خوشحال و راضی بود.بودن دوباره با جانگکوک تو یه رابطه اونم بعد یه سوءتفاهم،رابطهشون رو قوی تر کرده بود و بهش اطمینان خاطر میداد.
جانگکوک گفت:"من تو تخت صبحونه میخوام."
تهیونگ غرغر کرد:"فعلا که رو مبلیم."
"پس من رو مبل صبحونه میخوام.لطفااااا،خیلی خسته ام که بخوام راه برم."
تهیونگ خندید و تلاش کرد از جانگکوک جدا بشه:
"جانگکوک،تو منو به فاک دادی،یه باکره رو،با اینحال من زحمت درست کردن صبحانه رو کشیدم،کاملا هم مطمئنم اگه الان زامبی ها حمله کنن تو میتونی بدویی،و اون آشپزخونه هم درست پشت سرمونه."جانگکوک چشماشو تو حدقه چرخوند و از تهیونگ فاصله گرفت:"باشه باشه،ولی تو بهم غذا میدیا."
"جانگکوک تو نینی کوچو-"
"پس من هیچی نمیخورم."
"مسخره شدیا"
"نه نشدم."
جانگکوک با یه لبخند بازیگوشانه رو لبش گفت.تهیونگ چشماشو تو حدقه چرخوند و گفت:"باوشه،صبحونه رو مبل،ولی من لقمه رو نمیذارم تو دهنت ها!"
"چررررااااااا-تهیونگیییییییییی---لطفاااااااا-بازوهام درد میکنههههههه-"
جانگکوک زار زد،به کاناپه تکیه داد و مثل بچه ها تو هوا لگد میپروند.تهیونگ موهای نامرتبشو ردیف کرد و نق نق کردنای پسر دیگه رو تماشا کرد.
"اصلا نمیتونم باورش کنم.قدیما هیچ وقت اینطوری نمیکردی.دوست پسرم،جئون جانگکوک،یه نینی کوچولوی فاکی از آب دراومده،چرا نمیتونی خودت بخوریش؟؟"جانگکوک متوقف شد و صاف نشست.
"تو میدونی که اگه به خاطر من نبود ما الان دوباره با هم نبودیم.،پس تو بهم مدیونی.""چیشد یهو داری اینارو میگی؟!من بهت مدیونم؟!چی؟نه."
"چرا هستی.اگه من شمارهمو زیر میزت نمیذاشتم ما هیچ وقت روحمونم خبردار نمیشد که همدیگه رو دوست داریم."
"ولی اگه من هیچ وقت بهت پیام نمیدادم،ما هرگز دوباره پیش هم نبودیم."تهیونگ اشاره زد.
"اوه شات د فاک آپ"
جانگکوک خندید و تهیونگ رو بغل کرد.تهیونگ لبخندی زد:"من بردم."
جانگکوک دست از خندیدن برداشت و غر زد:
"دیگه بهم خیانت نکن لطفا،باشه؟""اگرچه که اصلا نمیشه اسم اون رو خیانت کردن گذاشت،ولی توام دیگه لپ هیچ دختری رو نبوس حتی اگه اون دوستت باشه،چون اون دوباره ایجاد سوءتفاهم میکنه و من حتی دیگه دلمم نمیخواد یه-"
"بیبی،گرفتم،گرفتم!"
جانگکوک اونو با گذاشتن یه بوسه رو لبای نرمش ساکت کرد.تهیونگ نرم شد و دست از ارائهی دفاعیات کشید."ازت متنفرم دیکهد."
"منم عاشقتم،ای پورن استار سکسی*!"
*اشاره داره به مصاحبه ای که تهیونگ در اون اشتباهی به جای لغت ساکسیفونیست اینو به زبون آورده.پایان😁
ممنون که مجموعهی تکست می رو خوندین و دنبالش کردین،اگه مایل بودین،اون رو به بقیه هم معرفی کنین،
اگر هم مایل بودید از بوک های دیگهی اکانتم دیدن کنید،امیدوارم که متفاوت و خوشایندتون واقع بشن،
دوستتون دارم،
هاول💜💜
VOCÊ ESTÁ LENDO
Text Me & Sext me || KookV
Diversos{کامل شده} فصل اول: ج: خداروشکر که کار احمقانهای ازم سر نزده حداقل! ت: ممکن بود برام عکس دیک بفرستی! ج: چی ت: چی وقتی تهیونگ شروع میکنه به پیام دادن به شماره ای که داخل میزش پنهون شده... (شامل پارتهای بسیاااااار کوتاه) _____________________________...