_میرا رو بده به من.
آروم گفت تا اون دختر بچه از خواب بیدار نشه؛ به اندازه ی کافی از صبح بخاطر چند وقت جدا شدن از جیهیون گریه کرده بود و جیمین ابدا نمیخواست دوباره با جیغ هاش فرودگاه رو روی سرش بذاره._میارمش خودم.
دخترک رو توی بغلش جا به جا کرد و کلاه کاپشنش رو بالاتر کشید.لب های یونگی بخاطر سرمای کلافه کننده ی سئول خشکی زده و قرمز تر از همیشه به نظر میرسید.
جیمین شال گردن خودش رو باز و دور گردن و صورت یون پیچید تا بیشتر از این اذیت نشه.
و جوابش یه چشمک بامزه از طرف دوست پسرش بود که خنده رو مهمون صورت خجالت زدش کرد._بسه این چندش بازی ها حالمون بهم خورد...برید دیگه الان از پرواز جا میمونید.
سوکجین غرغر میکرد اما قطره ی اشک گوشه ی چشمش به وضوح دیده میشد.جیمین به نوبت همه رو در آغوش گرفت و یونگی با صدای آروم خدافظی کرد.
_اون دختره جیسو... کار تو بود درسته؟
نامجون کنار گوش جیمین زمزمه کرد گرچه خودش حقیقت رو میدونست.جیمین ترجیح داد سکوت کنه و خوشبختانه سرو صدای تهکوک که از دور میومدن اون رو از جو مزخرفی که به وجود اومده بود، نجات داد.
_خب اینم کارت های پراوزمون.... دیگه میتونیم از گیت رد شیم.کوک گفت و کارت پرواز جیمین و یونگی رو به دستشون داد.
_هوسوک مواظب کارهای هتل باش و همینطور مواظب خانوادت!
سوک با احتیاط روی شونه ی یونگی هیونگش زد._فقط خوش بگذرونید و زودتر برگردید... ما خیلی کار داریم باهم.
این قرار بود بهترین تعطیلات چند سال اخیر باشه!سانی و هوسوک دیگه ترسی از دیده شدن نداشتند و آزادنه زندگی میکردند.
دست های جیمین حالا توی دست یونگی بود و این همون چیزی بود که میخواست.و تهیونگ و کوکی که برنامه های زیادی برای آینده ی زندگیشون داشتند.
به محض پیاده شدن از پله های هواپیما غرغرهای یونگی شروع شد._یااا چقدر هواش کسل کنندس چقدر مزخرفه...
جیمین آروم به بازوش زد.
_ساکت باش یونگ.
بچه رو از بغلش گرفت و سوار ماشینی شد که از قبل اونجا منتظرشون بود.تمام راه رو در سکوت به شهر مورد علاقش خیره بود و اتفاقات این چند وقت رو دوره میکرد.
_کجا داریم میریم؟
یونگی آروم پرسید._خونه ی من.
جیمین با یادآوری آپارتمان کوچیک و دنجش لبخندی زد.
******
_خدای من اون بچه زیادی کیوته!
یونگی میتونست قسم بخوره که بعد از دیدن اون پسر بچه چشم های تهیونگ و جونگکوک پر از ستاره شد.
مسؤل پرورشگاه بچه رو کمی جلوتر آورد و به دست خانواده ی جدیدش داد.
_سلام رفیق کوچولو.
تهیونگ با ذوق زمزمه کرد و گونه ی پسرک رو بوسید.
YOU ARE READING
Call me daddy
Romance🔞🔞 Couple : Yoonmin,Namjin, Vkook Gener : Smut, Harsh, Romance [ Completed] ; [ پایان یافته] یونگی: میدونی چیه جیم؟! تو باید درد بکشی وقتی صورت خیس از اشکت رو میبینم خشم و نفرتم کمتر میشه فرار؟! بچه تو نمیتونی از فرشته ی مرگ فرار کنی!