Part 7

249 78 103
                                    

چمدون كيونگسو رو از روي ريل برداشت و به دستش داد:مطمئني ميخواي خودت برگردي؟

دسته ي چمدون رو از كاي گرفت و بالا كشيدش تا براي حمل راحت تر باشه:اره،ميرم پيش تيفاني،بايد بهش سر بزنم تو هم بايد بري دنبال دوستت اينجوري مسيرت دور ميشه.

كاي با چهره اي كه نارضايتي از توش مشخص بود گفت:هر جور راحتي هيونگ،شب....برميگردي ديگه؟؟؟

كيونگسو سعي كرد لبخندش از حسادت كاي رو بپوشونه:نميدونم،شايد....چطور مگه؟؟

كاي سرش رو پايين انداخت:اخه فكر كردم خوب ميشه از اين به بعد با هم بريم شركت،مسيرمون كه كيه و ساعت رفت و امد هامون هم همينطور... ميخواستم فردا برسونمت شركت.

كيونگسو اينبار لبخندي زد:فكر كردم حالا كه هيونگت اومده ترجيح ميدي فردا رو با اون باشي...

كاي سرش رو بلند كرد:اره خب....اما قصد دارم اول برم شركت و چند ساعت اخر رو مرخصي بگيرم كمي كار دارم.

كيونگسو سرش رو تكون داد:باشه...اگه برگشتم بهت خبر ميدم فعلا.

با پشت كردن به كاي به سمت در خروجي فرودگاه رفت و همونطور از پشت سر براي كاي دست تكون داد.

كاي اهي كشيد و گوشيش رو در اورد تا بفهمه كجا بايد به دنبال سوهو بره بعد از مشخص شدن مسيرش تاكسي گرفت و خودش رو براي نياوردن ماشين به فرودگاه لعنت كرد.

جلوي در هتل از ماشين پياده شد و به سمت لابي هتل رفت...

قصد داشت از رسپشن سراغ سوهو رو بگيره كه اونو روي مبل چرمي در حالي كه داشت قهوه مينوشيد و سرش توي مجله ی روي پاش بود پيدا كرد به طرفش رفت و صداش زد:سوهو هيونگ...

سوهو با شنيدن اسمش به طرف صدا برگشت..

با ديدن كاي كه به طرفش ميومد قهوش رو روي ميز گذاشت و از جاش بلند شد و دست هاش رو براي در اغوش كشيدن كاي از هم باز كرد...

كاي بدون مخالفت توي اغوش هيونگ مهربونش فرو رفت و دست هاشو دور بدن سوهو پيچيد...

سوهو از  حركت كاي لبخندي زد و پشتش رو نوازش كرد:چطوري كيم كاي بي معرفت؟؟

كاي خودش رو بيشتر به سوهو فشرد و اعتراض كرد:يااااا هيونگ من بی معرفت نيستم...

_از زنگ زدن هاي هر روزت معلومه...

كاي از اغوش گرم سوهو به سختي دل كند و به چشم هاش خيره شد گرم شدن چشم هاشو حس کرد:دلم برات تنگ شده بود....

سوهو دستشو روي گونه كاي قرار داد:گريه كني ناراحت ميشما،من نيومدم اينجا كه اشكاي تورو ببينم،خوب بگو ببينم تا كي قراره اينجا نگهم داري؟؟نكنه ميخواي منو به خونت نبري؟؟

كاي به خودش اومد:اوه...متاسفم هيونگ،بريم تاكسي دم در منتظره....

سوهو چمدونش رو به دنبال خودش كشيد و با كاي همراه شد...

Return of the rain Where stories live. Discover now