سونهی با ناز تا پیش جیمین رفت و سرشو به گوش جیمین نزدیک کرد و طوری که کسی به جز جیمین نشنوه گفت : جیمینی عزیزم ، میخوام الان به دوستات بگم که قراره باهم باشیم .
جیمین از این حرف سونهی و پرروییش عصبانی شد ولی فکر کرد تا شاید اینطوری بفهمه که جونگکوک هم اونو دوست داره یا نه . علاوه بر این جیمین نمیخواست سونهی چیزی از فیلمای پورن گی ای که میبینه به مادرش بگه . خیلی دوست داشت ریکشن دوستاشو ببینه . ولی آخرش که بهشون حقیقتو میگفت !
جیمین اول خجالت کشید و لبشو گزید ولی بعد باشیطنت لبخندی زد و به معنای مثبت سرشو تکون داد و به صورت جونگکوک که از عصبانیت قرمز شده بود نگاه کرد.
سونهی: سلام به همگی. فکر کنم اولین کاری که باید بکنم اینه که خودمو معرفی کنم . من دوست دختر جیمینی هستم و قراره تا یه ماه دیگه با هم ازدواج کنیم.
سونهی اینو گفت و بعد هر ۵ نفر که قبل از این حرف سونهی به جونگکوک خیره بودن سمتش برگشتن . هیچکدوم باورشون نمیشد .
جین : پس بالاخره بچمون بزرگ شد نامجون . ولی حیف ، حتی یکم هم از سلیقه منو به ارث نبرده
جین بدون رو در وایسی گفت ولی بقیه هنوز تو شک بودن . جیمین هم برای تایید حرف سونهی دست اون دختر رو گرفت و گفت : درسته . ما باهم وارد رابطه شدیم و قراره به زودی ازدواج کنیم . علت دعوت شما به مهمونی هم معرفی سونهی بود .
با حرف جیمین حتی سونهی هم شکه شد . علت تغییر رفتار جیمینو نمیدونست ولی حدس زد بخاطر همون ویدئوهای پورن گیه . لبخند زد و دست جیمینو محکم تر فشرد .
جیمین از اولِ شروعِ این بازیش به صورت قرمز از عصبانیت جونگکوک زل زده بود . جونگکوک هیچی نمیگفت و فقط به سونهی و جیمین نگاه میکرد که چطور دست هم رو گرفته بودن .
هوسوک : با این انتخابت شوکمون کردی جوجه
یونگی: حالا لطفا بیاید بشینیم چون من دیگه از سرپا وایسادن خسته شدم .
بعد از این حرف یونگی همه به سمت مبلا حرکت کردن و سونهی و جیمین کنار هم روی مبل دونفره نشستن .
جیمین واقعا داشت حالش بهم میخورد ولی برای دیدن عصبانیت و حسودی جونگکوک سونهی رو تحمل میکرد . به نظرش کوک خیلی بامزه شده بود .
خدمتکار وسایل پذیرایی رو جلوی همه گذاشت و همه مشغول شدن ولی جونگکوک همچنان با حرص به جیمین و سونهی نگاه میکرد و سعی در کنترل احساساتش داشت .
از طرفی بغض داشت و از خودش متنفر بود که از احساسش نسبت به جیمین چیزی بهش نگفته و حالا جیمین وارد رابطه شده و از طرفی هم عصبانی بود . فکر میکرد اگه قبل از این به جیمین درباره احساساتش میگفت ممکن بود جیمین اونو قبول کنه . ولی حالا هیچ شانسی نداشت . این حس که جیمین قرار نیست برای اون بشه داشت از درون منفجرش میکرد ولی باز هم نمیتونست چیزی بگه .
YOU ARE READING
Bite Me ⌫
Fanfictionبه کسایی که از صحنه های باز و خشن و بی دی اس ام خوششون نمیاد توصیه میکنم نخوننش⛓🖤 کاپل اصلی: کوکمین ژانر: romance , smut , harsh , kink , mafia , angst 🖤🩸⛓ Bite me ⛓🩸🖤