21

1.3K 142 46
                                    


+ : جونگهیون رو پیدا کردی ؟

£ : جای دوری نرفته بود ، خونشه و اگر خواست خارج شه یکی از بچه ها بهم خبر میده

پوزخندی به اینکه پسرعموی احمقش حتی سعی نکرده بعد از خیانت کردن بهش فرار کنه زد . احتمالا از جونش سیر شده بود ! سمت اتاق بازیش رفت و درش رو بست که صداشون باعث بیدار شدن جیمینش نشه . ساعت ۱۱ بود و دو ساعتی میشد که جیمین خوابیده بود ‌.

£ : فکر میکنید اینا تقصیر اونه ؟

بدون جواب دادن به مردِ گیج شده ی رو به روش ، با قدم های آرومی که از این حد از خونسردی متعجب تَرِش میکرد ، روی مبل تک نفره ای نشست و با چشم به مبل رو به روش اشاره کرد .

مرد درشت هیکل هم با فهمیدن منظورش روی مبل جا گرفت و منتظر به جونگکوک خیره شد . هنوز شک داشت جونگکوک درباره ی از دست دادن انبارها و بارها بدونه . زیادی آروم بود !

+ : فردا اینجا باش ، باید بریم پیشش ... اول میخواستم همه چی رو الان بهت بگم بخاطر همین گفتم بیای ...

با یاداوری جیمین لبخندی رو صورتش نقش بست و ادامه داد :

+ : ولی یه نفر زیادی خستم کرده ... میتونی همه ی بچه هارو جمع کنی ؟ احتمالا یه درگیری کوچیک پیش بیاد

£ : بستگی داره برای کِی بخواین آمادشون کنم

+ : اونقدری هست که بتونن آماده شن

£ : سعیم رو میکنم

+ : درباره ی جونگهیون هم ... همه ی این اتفاقای لعنتی زیر سر پدرش یعنی عمومه ، چون خستم درباره ی بقیش خودت فکر کن

بعد از این حرفش دوباره بلند شد تا بره پیش جوجه رنگیش و استراحت کنه .

+ : هر وقت خواستی میتونی بری

مارک هم چند دقیقه ای رو با فکر به حرف های رئیسش گذروند . اگر پدر جونگهیون تو این قضایا دست داشته باشه به احتمال زیاد از طریق پسرش که دست راست جونگکوک بوده استفاده کرده ، وگرنه افراد زیادی نیستن که درباره ی مکان دقیق تمام انبارها میدونن .

________________________

به کمک قلابی که مایک براش گرفته بود از دیوار بالا رفت و روی دیوار نگاهی اطرافش انداخت . باغ و خونه ی جونگهیون از برای خودش خیلی بزرگتر و مجلل تر بودن . نمیتونست اونهمه رو با پولی که از جونگکوک میگرفت بدست آورده باشه ، مگر اینکه علاوه بر اونها هم قسمت زیادی از درامدشون از طریق خرید و فروش مواد و برده رو هم کش رفته باشه .

از دیوار پایین پرید و بدون توجه به مایک که منتظر بود در براش باز بشه سمت در ویلا رفت . بدون مکث با لگد در رو شکوند که فضای داخل جلوی چشمش پدیدار شد . اگه پسر عموش سلیقه ی بهتری تو انتخاب وسایل داشت بهتر با پولایی که از طریق دزدی ازش تو جیب جونگهیون رفته بود کنار میومد .

Bite Me ⌫Where stories live. Discover now