20

1.5K 182 58
                                    

بدن کوچیکش رو روی تخت گذشت و ازش خارج شد . بات پلاگ نسبتا بزرگ و شفافی از رو عسلی کنار تخت برداشت و به جیمین که چشماش از ترس درشت شده بودن نگاه کرد . حتی حرکت هم نمیکرد . لبخندی روی لبش نشوند و سمتش رفت .

+ : نترس بیب ، شاید تو تنبیهت تخفیف دادم

_ : مگه من ... چیکار کردم ؟

+ : دلیل گیر افتادنت و دزدیده شدنت رو یادت میاد جیمینی ؟

با ترس آب دهنش رو قورت داد . خودش رو لعنت کرد که تو ماشین قضیه ی بیرون رفتنش با سونهی رو به کوک گفته بود . ولی این واقعا چیزی بود که بخاطرش تنبیه بشه ؟

نگاهش رو از صورت جونگکوک گرفت و به طرف مخالفش داد . در واقع هم روش نمیشد بهش نگاه کنه هم بخاطر اینکه میخواست تنبیهش کنه ازش دلخور بود .

+ : خوبه که یادته بیبی بوی

روی تخت رفت و بات پلاگ رو با کمی فشار واردش کرد .

_ : آههه کوک ... خب دیگه تنبیهم کردی حالا بریم

با عجله سعی کرد بلند شه که دست جونگکوک رو سینش قرار گرفت . سرش رو نزدیک گوشش برد و آروم زمزمه کرد :

+ : این تنبیه نبود بیبی ... این فقط برای این بود که وقتی شلاقم به باسنت میخوره صحنش برام لذت بخش تر باشه

دستش رو روی بدنش پایین برد و به عضو نسبتا کوچیکش رسید . سرش رو کمی عقب برد و به چشمای ترسیده ی جیمین خیره شد .

+ : ولی بیبی بوی ... رد قرمز شلاقم روی بدنت هم همه ی تنبیهت نیست

عضوش رو تو دستش محکم فشار داد که جیغ پسر کوچیک تر بلند شد و صورتش رو با درد جمع کرد .

_ : کوکیییی ... ببخشید ... قول ... قول میدم دیگه ... اهههه ... لطفا نکنننن

با هر التماسش فشار دست جونگکوک دور عضوش محکم تر میشد و باعث میشد فکر کنه التماس فایده ای نداره پس دستش رو پایین برد و مچ دست جونگکوک رو گرفت تا شاید از فشار دست بزرگ کوک روی عضوش خلاص بشه .

+ : باید یاد بگیری بیبی ، باید بفهمی فقط با من میتونی بری بیرون ، فقط میتونی دست من رو بگیری

با یاداوری روزی که تو خونه ی خونواده ی پارک رفته بودن و حرف سونهی و جیمین بی اختیار فشار دستش بیشتر شد . با جیغ جیمین همون دستش رو رو روی شکمش برد و ناخنش رو محکم روش کشید .

جیمین با گریه محکم تر گرفتتش ولی اونقدری قوی نبود که بتونه از خودش دورش کنه . اشکاش دوباره شروع به ریختن کردن . حالا بیشتر میترسید .

+ : یادته بیبی ؟ اولین روزی که به فاکت دادم رو ... و قبلش ... و اون دختره ی هرزه

با تموم شدن حرفش به لب های جیمین هجوم برد . سریع و خشن میبوسیدتش و با یه دست چونش رو محکم گرفت تا بهش اجازه نده با حرکت دادن سرش مزاحم بوسیدنش شه ، البته اگر میشد اسمش رو بوسه گذاشت .

Bite Me ⌫Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang