part 28

141 21 140
                                    

زین: لیام بچرخونش.

گفت و خودشو تو سوییشرتش جمع تر کرد و نگاهشو به دوست پسرش که برای چرخوندن بطری خالی آبجو به جلو خم شده بود دوخت.

بعد از آروم شدن جوّ خونه و کارایی که کرده بودن پیشنهاد داده بود جرئت حقیقت بازی کنن و حالا همشون توی حیاط بودن و داشتن یخ می زدن. دلیلشو نمی دونست ولی فقط نمی خواست جو رو خراب کنه.
لیام: زین و لویی. لویی باید بپرسه.

لویی: حح.

زین: اَه. سومین باریه که من با این میفتم.

غر زد و چشماشو چرخوند. هنوز لباساش از جرئتی که لویی بهش گفته بود خشک نشده بود.

لویی: اینقد خدا دوسِت داره که تو رو با یک الهه همبازی می‌کنه. خب حالا جرئت یا حقیقت؟

زین: جرئت. الههء بدبختی!

پسر چشم آبی کوچیک نیشخند زد و از جاش بلند شد تا چیزی که تو ذهنش بودو در گوش زین بگه. هنوز حال خودش از اتفاقایی که افتاده، گرفته بود. حالا یکم سرگرمی مشکلی پیش نمی آورد.

جلوی چشمای کنجکاو لیام و پسر فرفریش خم شد و کل حرفشو با پوزخندی که هر ثانیه بزرگتر می شد تو گوش زین گفت. امشب قرار نبود بهش خوش بگذره. البته شایدم خیلی خوش بگذره!
زین: من. این. کارو. نمی کنم.

لویی: چرا می کنی.

جواب جیغ خفشو با صدای آرومی داد و دوباره سر جاش برگشت.

زین: تو دیوونه‌ای.

لویی: من فقط به فکر جفتتونم. به هرحال مشکلی نیست. اگر نمی خوای انجامش بدی می تونی تا یک ماه لباسا و ظرفامونو بشوری. تا آخر شب وقت داری جرئتتو انجام بدی نگران نباش.

شرطشونو یادآوری کرد و بدون توجه به چشم غره‌ی زین خودشو روی صندلی سه نفره، کنار هری پرت کرد. با یکم فاصله!

پسر فرفری چند ثانیه به فاصله بین خودشونو بعد به لویی نگاه کرد. تمام شب فاصلشون همینجوری بود و لویی هم خیلی کمتر باهاش حرف می زد. قطعا مقصر همشون خودش بود ولی این داشت اذیتش می کرد.

آروم نگاه ناراحتشو از لویی که بدون توجه بهش داشت به اون دوتا نگاه می کرد گرفت و خم شد تا بتونه بطریو بچرخونه.

هری: من می چرخونمش. لیام و... من.

'پوف' کلافه ای کشید و دوباره به صندلی تکیه داد و منتظر به لیام نگاه کرد. اوه! انگار یک اتفاقایی داشت میفتاد.

لیام: دوتا حقیقتتو... شت... استفاده کردی. نوبت... جرئته.

بریده بریده گفت و سعی کرد نفسشو منظم کنه ولی به لطف دست لعنتیه زین که رو دیکش بود امکان نداشت بتونه.

لویی با دیدن شرایط سعی کرد قهقهشو پشت پوزخندش نگه داره.

هری: خب؟

Punishment of love [L.S]Where stories live. Discover now