part 11 ; come here kitten

19K 3.1K 291
                                    

- کیم تهیونگ تو یک بچه‌ی دو ساله نیستی که از پشت ماشین معلوم نشی!
جونگکوک با قهقهه‌ی بلند فریاد کشید و خواست جلو بره ولی تهیونگ فعلا قصد نداشت داخل ماشین بره.

- جونگکوک میبینی که نمیتونی؟
صدای بلند تهیونگ باعث بوجود اومدن لبخندی روی لب های جونگکوک شد. قدم های سریعش رو به سمت ماشین برداشت، تهیونگ که متوجهش شد خواست بچرخه و در بره ولی جونگکوک اجازه نداد و کمرش رو به سمت خودش کشید.

- فقط چند ثانیه طول میکشه تا توی بغلم داشته باشمت!
با نیشخندی قوس کمر پسر رو لمس کرد و تهیونگ کلاهش رو عقب فرستاد تا راحت تر بتونه بهش زل بزنه. جوری که سرگرم شده نوک انگشت هاش رو روی شونه‌ی جونگکوک کشید و اروم موهاش رو لمس کرد.

- چند ثانیه طول میکشه تا توی ماشینت باشم؟
لب هاش رو جلو فرستاد و جونگکوک به کیوتیش لبخندی زد.

- نظرت چیه که فقط سوار ماشین بشی؟ دنبال کردنت باعث شد اون پایین آروم تر بشه!
جونگکوک صورتش رو جلو برد و با پوزخندی رشته‌ای از موهای تهیونگ رو از جلوی چشم هاش کنار زد. پسر با زبون لبش رو تر کرد و با گاز آرومی از لب هاش مخالفتش رو نشون داد.

- به نظرت چند ثانیه طول میکشه که دوباره باعث شم شق کنی؟
نیشخند روی لب تهیونگ باعث متوقف شدن جونگکوک شد. کمر تهیونگ رو به ماشینش چسبوند و نگاهش بین لب و چشم هاش میچرخید.

- امتحانش کن و به ددیت نشون بده چقدر میتونی خوب باشی!
کوک زمزمه کرد و تهیونگ بی هیچ خجالتی بوسه‌ی خیلی کوتاهی روی لب اون گذاشت و در ماشین رو باز کرد و بی توجه به اون نشست. جونگکوو با پوزخندی چنگی به موهاش زد و به سمت صندلی راننده رفت.

- تا کی قراره فقط باعث شی شق کنم و بعد ولم کنی؟
با نشستن توی ماشین تقریبا غرید و خواست بچرخه ولی تهیونگ رو دید که کلاه و ماسکش رو درآورده و کاملا به سمتش خم شده.

- فعلا بیا حرف نزنیم و مشکل ددی رو حل کنیم.
زمزمه کرد و دست های تهیونگ راه خودشون رو به سمت رون های پر جونگکوک پیدا کردن.

جونگکوک تنها بهش زل زد و کمی صندلیش رو عقب تر برد. انگشت های تهیونگ به روی دیک کوک کشیده میشدن و حالا پسر کوچیک تر کاملا چرخیده بود و زانو هاش رو خم کرده بود. خوشبختانه جونگکوک شلوار راحتی پوشیده بود و به راحتی تونست اون رو کنار بزنه و به باکسرش برسه.

دست های جونگکوک به روی موهای تهیونگ کشیده میشدن و اون رو تشویق میکرد. زبون خیس تهیونگ روی باکسر کوک کشیده شد و با نوک انگشت هاش کاملا باهاش بازی میکرد و از ریکشن های ریز جونگکوک لذت میبرد.

جونگکوک بی طاقت دستش رو به سمت کمر تهیونگ برد و آروم قوس کمرش رو لمس کرد‌. با دست هاش میتونست به راحتی اون رو وادار بکنه تا زود تر شروع بکنه ولی از بازی اون کیتن داشت لذت میبرد.

UNOV || KookVWhere stories live. Discover now