- کیم تهیونگ تو یک بچهی دو ساله نیستی که از پشت ماشین معلوم نشی!
جونگکوک با قهقههی بلند فریاد کشید و خواست جلو بره ولی تهیونگ فعلا قصد نداشت داخل ماشین بره.- جونگکوک میبینی که نمیتونی؟
صدای بلند تهیونگ باعث بوجود اومدن لبخندی روی لب های جونگکوک شد. قدم های سریعش رو به سمت ماشین برداشت، تهیونگ که متوجهش شد خواست بچرخه و در بره ولی جونگکوک اجازه نداد و کمرش رو به سمت خودش کشید.- فقط چند ثانیه طول میکشه تا توی بغلم داشته باشمت!
با نیشخندی قوس کمر پسر رو لمس کرد و تهیونگ کلاهش رو عقب فرستاد تا راحت تر بتونه بهش زل بزنه. جوری که سرگرم شده نوک انگشت هاش رو روی شونهی جونگکوک کشید و اروم موهاش رو لمس کرد.- چند ثانیه طول میکشه تا توی ماشینت باشم؟
لب هاش رو جلو فرستاد و جونگکوک به کیوتیش لبخندی زد.- نظرت چیه که فقط سوار ماشین بشی؟ دنبال کردنت باعث شد اون پایین آروم تر بشه!
جونگکوک صورتش رو جلو برد و با پوزخندی رشتهای از موهای تهیونگ رو از جلوی چشم هاش کنار زد. پسر با زبون لبش رو تر کرد و با گاز آرومی از لب هاش مخالفتش رو نشون داد.- به نظرت چند ثانیه طول میکشه که دوباره باعث شم شق کنی؟
نیشخند روی لب تهیونگ باعث متوقف شدن جونگکوک شد. کمر تهیونگ رو به ماشینش چسبوند و نگاهش بین لب و چشم هاش میچرخید.- امتحانش کن و به ددیت نشون بده چقدر میتونی خوب باشی!
کوک زمزمه کرد و تهیونگ بی هیچ خجالتی بوسهی خیلی کوتاهی روی لب اون گذاشت و در ماشین رو باز کرد و بی توجه به اون نشست. جونگکوو با پوزخندی چنگی به موهاش زد و به سمت صندلی راننده رفت.- تا کی قراره فقط باعث شی شق کنم و بعد ولم کنی؟
با نشستن توی ماشین تقریبا غرید و خواست بچرخه ولی تهیونگ رو دید که کلاه و ماسکش رو درآورده و کاملا به سمتش خم شده.- فعلا بیا حرف نزنیم و مشکل ددی رو حل کنیم.
زمزمه کرد و دست های تهیونگ راه خودشون رو به سمت رون های پر جونگکوک پیدا کردن.جونگکوک تنها بهش زل زد و کمی صندلیش رو عقب تر برد. انگشت های تهیونگ به روی دیک کوک کشیده میشدن و حالا پسر کوچیک تر کاملا چرخیده بود و زانو هاش رو خم کرده بود. خوشبختانه جونگکوک شلوار راحتی پوشیده بود و به راحتی تونست اون رو کنار بزنه و به باکسرش برسه.
دست های جونگکوک به روی موهای تهیونگ کشیده میشدن و اون رو تشویق میکرد. زبون خیس تهیونگ روی باکسر کوک کشیده شد و با نوک انگشت هاش کاملا باهاش بازی میکرد و از ریکشن های ریز جونگکوک لذت میبرد.
جونگکوک بی طاقت دستش رو به سمت کمر تهیونگ برد و آروم قوس کمرش رو لمس کرد. با دست هاش میتونست به راحتی اون رو وادار بکنه تا زود تر شروع بکنه ولی از بازی اون کیتن داشت لذت میبرد.
YOU ARE READING
UNOV || KookV
Fanfiction[ یونووی ] پایان یافته ژانر : ایو / روزمره / تکست / توییتر / حاوی اسمات / RPF کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ یونمین جئون جونگکوک، بوکسر جذابی که کیم تهیونگ، یکی از معروف ترین خواننده های کره رو نمیشناسه! چی میشه اگه تهیونگ متوجهی یکی از توییت های اون...