part 15 ; put it down

17.4K 2.7K 124
                                    

- جناب جئون فکر کردم قرار نیست موبایلت رو به باشگاه بیاری!
جونگکوک با شنیدن صدای فردی حوله‌ی کوچیکش رو روی شونه‌ش انداخت و موبایلش رو خاموش کرد. روی پاشنه‌ی پاش چرخید و کنجکاو به اطرافش نگاه کرد تا منبع صدا رو پیدا کنه.

- سلام!
تهیونگ با کیوت ترین حالتی که میتونست داشته باشه، سلام کرد. کلاه کپش رو برعکس گذاشته بود و موهای فر شده‌ش نشون میداد که برای به باشگاه اومدن خیلی روی خودش وقت گذاشته تا عالی به نظر برسه.

اون ها توی بخش کاملا خصوصی باشگاه قرار داشتن که جونگکوک به آرتیست ها و افراد خاص آموزش میداد و برای همین با دیدن تهیونگ تعجب کرد.

- کیتن؟
بی حواس پرسید و تهیونگ چینی به دماغش داد و خودش رو جلو کشید. دستگاه های متفاوتی دورشون وجود داشتن و همگیشون گرون قیمت و حرفه‌ای به نظر میرسیدن. تهیونگ بی توجه به جونگکوک از کنارش رد شد و نگاهش رو به دمبل ها داد.

- اینجا چیکار میکنی؟
کوک کنجکاو پرسید و تهیونگ بدون اینکه بهش نگاه کنه بطری آبش رو از توی کیفش برداشت و کمی از اون رو نوشید. تمام این مدت نگاه سنگین جونگکوک روی خودش و بدنش قرار داشت.

- کلاس دارم، آم.. با آقای جئون!
پسر کوچیک تر شونه هاش رو بالا انداخت و باعث تعجب جونگکوک شد. باید هم از قبل حدس میزد که اون شاگرد خصوصی‌ای که قصد ورزش کردن داشت میتونه کی باشه!

نیشخندی روی لب هاش نشست و دست به سینه قدمی به جلو برداشت.

- روی کجا ها میخوای کار کنی؟
با صدای بمش پرسید و تهیونگ چینی به دماغش داد.

- نمیدونم، خودت کجا رو دوست داری..
با شنیدن کلمات اون نیشخندی زد و نگاهش رو از بالا روی بدن تقریبا ظریفش چرخوند.

- خودت کجا رو دوست داری که باهاش کار بکنیم.. نه ببین.. منظورم اینه که.. نمیدونم! چهار تا دمبل بده بزنم بعد از این مکان کوفتی بریم بیرون، من فقط اومدم اینجا که بتونم بدزدمت.
تهیونگ با کمی اضطراب کلمات رو پشت سر هم به زبون میاورد و همزمان مشت های کوچیکی به سینه‌ی جونگکوک میزد که باعث بزرگ تر شدن لبخند اون میشد.

- فعلا گرم کن!
جونگکوک موهای نرمش رو بهم ریخت و حوله‌ش رو روی صندلی‌ای که کنار اتاق قرار داشت، گذاشت. تهیونگ با چرخوندن چشم هاش اطاعت کرد و کلاه کپش رو درآورد و باعث شد کل موهای نرم و فرش پخش بشن و صحنه‌ی زیبایی به وجود بیاد.

- خب، چجوری گرم کنم؟
با کج کردن لب هاش پرسید و جونگکوک با مکثی به خودش اومد و جلو رفت و مقابلش ایستاد. شروع به تکون دادن دست هاش کرد و ثانیه‌ای بعد تهیونگ هم از روی اون تقلید میکرد و حرکاتش رو با دقت انجام میداد.

- دقیق انجامشون بده چون ممکن آسیب ببینی.
با چشم های ریز شده گفت و حرکاتش رو متوقف کرد تا بتونه تهیونگ رو راحت تر ببینه.

UNOV || KookVWo Geschichten leben. Entdecke jetzt