با شنیدن صدای در با سرعت هزار کیلومتر در ساعت خودم رو به جلوی در رسوندم و با هیجان بازش کردم.
قامت جونگکوک رو تونستم واضح ببینم و با لبخند بزرگی خودم رو کنار کشیدم تا بتونه بیاد داخل.
- سلام کیتن.
جونگکوک با بیخیالی به داخل قدم گذاشت و حین وارد شدن به داخل خونه موهام رو بهم ریخت و آروم بوسهای روی گونم گذاشت.سعی کردم مثل احمق ها رفتار نکنم و فقط چینی به دماغم دادم و در رو پشت سرش بستم.
- سلام جونگکوک!
کنارش به سمت پذیرایی قدم برداشتم و اون با شنیدن لفظ جونگکوک فقط چشم هاش رو چرخوند که نیشخندی روی لب هام نشست.- من باید میز رو بچینم. میتونی بیای توی آشپزخونه.
رو بهش گفتم و دستش رو گرفتم و وادارش کردم به داخل آشپزخونهم قدم برداره.هنوز حتی لباس هاش رو درنیاورده بود و کاپشن پفی مشکب رنگی که هیکلش رو دوبرابر میکرد پوشیده بود و میتونستم خیلی راحت بفهمم که ممکنه گرمش شه.
- میخوای قبلش برو و لباس هات رو دربیار.
بهش بی حواس اشاره کردم و شمعی رو روی میز قرار دادم که اون با تعجب ثابت موند.متوجه نشدم که چرا تعجب کرده و به سمتش چرخیدم و اون رو دیدم که دستش روی زیپ کاپشنش ثابت مونده.
- چرا نمیری لباس هات رو دربیاری؟
- مگه قرار نیست شام بخوریم؟
جونگکوک با قورت دادن آب دهنش پرسید و من ابرو هام رو بالا فرستادم.- آ..آره.. دوست داری کار دیگهای بکنیم؟
با کنجکاوی پرسیدم و کوک تنها ابرو هاش رو بالا فرستاد. همچنان بی هیچ حرفی بهم زل زده بود.- جونگکوک محض رضای خدا یک نفس عمیق بکش و برو کاپشنت رو دربیار! نمیخوام لخت شی!
با گذاشتن ظرف ها روی میز زمزمه کردم و جونگکوک در کسری از ثانیه ناپدید شد. نفس عمیقی کشیدم و ضربهای به پیشونیم زدم، جدا چطور میتونم همهی موقعیت ها رو تبدیل به یک سکسیش بکنم؟خیلی سریع ظرف ها رو چیدم و غذا ها رو از داخل فر بیرون آوردم. خیلی سرش وقت گذاشته بودم و قبل از اومدن جونگکوک کمی مزهش کرده بودم. به نظر میرسید که گند نزدم و این رو مدیون دستور پختی بودم که جین هیونگ بهم قرض داده بود.
- اوه خودت غذا درست کردی؟
سرم رو بالا بردم و جونگکوک رو دیدم که موهاش رو به عقب فرستاده و داره به سمت میز میاد. لبخند کوچیکی به جذابیتش زدم.- آره! هائمول پجون دوست داری؟
لب هام رو به جلو فرستادم، آدم های زیادی پیدا نمیشدن که از این غذا بدشون بیاد و من هم توی زمان کمی که داشتم نتونستم خیلی کاری بکنم برای همین در کنارش تیکه های گوشت سرخ شده هم قرار داده بودم و نودل سیاه سرد هم آماده کرده بودم.
YOU ARE READING
UNOV || KookV
Fanfiction[ یونووی ] پایان یافته ژانر : ایو / روزمره / تکست / توییتر / حاوی اسمات / RPF کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ یونمین جئون جونگکوک، بوکسر جذابی که کیم تهیونگ، یکی از معروف ترین خواننده های کره رو نمیشناسه! چی میشه اگه تهیونگ متوجهی یکی از توییت های اون...