part 12 ; call out my name

18.5K 2.7K 250
                                    

- من.. از.. خرید.. کردن.. متنفرم!
جونگکوک غرید ولی هیچ ریکشنی از طرف تهیونگ که درگیر انتخاب کفش بود، ندید. با کشیدن آهی سرش رو به میله‌ تکیه داد و به نیم رخ پسر کوچیک تر زل زد.

- میتونی بشینی.
تهیونگ طوری که دلش سوخته زیر لب زمزمه کرد و با برداشتن یک جفت از اون کالج ها که کاملا مطابق استایلش بودن روی صندلی نشست. دو مبل بزرگ روبه‌روی اتاق پرو وجود داشت و جلوش یک صندلی نرم قرمز بود که فعلا تهیونگ اشغالش کرده بود.

جونگکوک با حرص خودش رو روی مبل پرت کرد و با پاهاش روی زمین ضرب گرفت.

- اون کالج ها خوبن!
تقریبا غرید و تهیونگ که از ریکشن جونگکوک هیجان زده شده بود سرش رو بالا برد ولی با دیدن صورتش چشم هاش رو چرخوند و کالج ها رو درآورد.

- این رو برمیدارم.
رو به زنی که گوشه‌ی اتاق ایستاده بود گفت و به سمت رگال لباس های فانتزی رفت.

- محض رضای خدا، اون لباس تماما توره و هیچ جا نمیتونی بپوشیش..
جونگکوک با دیدن انتخاب اون آهی کشید ولی تهیونگ مصر تر شده بود تا اون ها رو امتحان کنه.

- من از چیز های توری خوشم میاد.
همونطور که به سمت اتاق پرو قدم برمیداشت گفت و در رو پشت سرش بست. لباس مشکی رنگ سراسر تور بود و مطمئن بود که به خوبی نیپل و عضله هاش رو قراره نمایش بده. با این فکر نیشخندی زد و مشغول درآوردن کت کرمی رنگش شد.

با پوشیدن اون لباس به آینه نگاهی انداخت و موهاش رو کمی بهم ریخت تا کاملا تبدیل به یک کیتن شلخته بشه!

با قدم های بلندش به سمت جایی که جونگکوک نشسته بود رفت و مقابلش ایستاد.

- چطوره جئون؟
نیشخند روی لب هاش کاملا مقصودش رو آشکار میکرد و جونگکوک با شنیدن صداش سرش رو بالا آورد.

-شلوار رو اینجوری تصور نکنین

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

-شلوار رو اینجوری تصور نکنین.-

- این...
لکنت پسر بزرگ تر نشون میداد که نقشه‌ی تهیونگ تا الان خوب پیش رفته.

- خیلی معلومه!
ولی اونقدر خوب نبود که بتونه جلوی عصبانیت جونگکوک رو بگیره.

- نمیتونی این رو جایی بپوشی!
با حرص موهاش رو بهم ریخت و به جلو خم شد. تهیونگ دست به سینه ابرو هاش رو بالا فرستاد. این ریکشنی نبود که از طرف جونگکوک میخواست.

UNOV || KookVWhere stories live. Discover now