⚡part 32⚡

787 201 319
                                    

سلام، حالتون چطوره؟

حرف های آخر پارت رو بخونید مهمه:)

ووت و کامنت فراموش نشه.⁦❤️⁩
_______________________________

د.ا.د سوم شخص:

-خب ما قراره تو یه انباری چی پیدا کنیم؟

هری، شان و لیام مابین زنگ ناهار و استراحت به انباری اومده بودن تا هر نوع علامت یا سرنخی پیدا کنن.

این کارشون- که رسماً بر خلاف قوانین مدرسه و یواشکی بود- نباید بیشتر از چند دقیقه طول میکشید. لوک بیرون در ایستاده بود تا مواظب رفت و آمد ها باشه.

+یه نوشته، نامه یا هر چیزی که حس کنید به مشکل ما ربطی داره. بجنبید.

لیام جواب هری رو داد و سه پسر بدون حرف اضافه‌ای با احتیاط مشغول جستجو شدن.

فضای انباری کوچیک بود و وسایل زیاد و در هم، که کارشون رو سخت تر میکرد.

-چیزی پیدا نکردید؟
لیام بعد از سه دقیقه پرسید.

+تنها چیز عجیبی که من پیدا کردم یه طومار قدیمی دربار‌ه‌ی رفتار های حلزون های گوشت خواره!
شان غر زد.

+اینجا یه سری کمد هست ولی درشون قفله.
هری در حالی که با اخم به کمد ها خیره شده بود گفت.

-میتونیم با ورد بازشون کنیم... آلوهومورا!

لیام چوبدستیش رو تکون داد و یکی از درها باز شد که تقریباً چیزی داخلش نبود.

سه تا در رو به همین منوال باز کرد تا اینکه داخل کمد چهارم یه نوشته-کاغذ کهنه- پیدا شد.

هری زودتر از همه کاغذ رو برداشت و بهش نگاهی انداخت.

+یه چیزی اینجا نوشته.

لیام کاغذ رو از دست هری که با اخم بهش خیره شده بود قاپید.

-دوباره یه کده.

شان چشم‌هاش رو تو حدقه چرخوند و کاغذ رو از دست لیام قاپید تا نگاهی بهش بندازه.

+مثل اون کدی که توی سردابه بود نیست ولی میتونم روش کار کنم. باید دوباره سراغ اون دفتر برم.

شان در حالی که با دقت به علامت های روی کاغذ نگاه میکرد گفت.

-خیلی خب، بهتره دیگه بریم.

طبق گفته‌ی لیام سه پسر به سرعت از انباری خارج شدن. لوک بیرون در ایستاده بود و اطراف رو میپایید.

+بجنبید بریم.
لوک گفت و با عجله به سمت خوابگاه به راه افتاد. بقیه‌ی پسر ها هم پشت سرش شروع به دویدن کردن.

اما لحظه‌ی آخر لیام سرش رو برگردوند و متوجه شد که مایکل چند متر دور تر ایستاده. چند لحظه با اخم همونجا ایستاد و وقتی احساس کرد رفتار پسر اسلایدرینی مشکوک نیست به سمت خوابگاه رفت.

Hogwarts Mystery [L.s] [Z.M]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora