سلااااام:)
حالتون چطوره؟؟درسته با تاخیر آپ کردم ولی به اندازه ی دو پارت نوشتم:) و بازم رکورد طولانی ترین پارت رو تا اینجا شکوندم.
فالوورای واتپدم به عدد مقدس ۲۸ رسید..😌💙💚
راستی توله دار شدن زین مبارک.😐البته اگه توله واقعی در کار باشه.اگه شکم خودمو با شکم جیجی که پنج ماهشه مقایسه کنم میتونم بگم من ازون حامله ترم..😐
چقدم زین کیرش حساب کرد حتی به خودش زحمت نداد از غار بیاد بیرون...😂
خلاصه بر و فردی که بودن این گل دخترم روش..هر چه بادا باد!🤡
خب دیگه بریم سراغ پارت ووت و کامنت یادتون نره و اگه دوست داشتید دوستای پاترهدتون رو تگ کنید که بوک رو بخونن:)
---------------------------------------------
د.ا.د سوم شخص
بالاخره کلاس معجون سازی تموم شد.الان وقت ناهاره و همه تو سالن بزرگ غذاخوری جمع شدن.
عجیب نبود که فقط دو تا از معجون ها قابل قبول بودن و امتیاز گرفتن.یکی برای گروه لوک و اشتون،که مطمئنا کلوم به تنهایی درستش کرد و اون دوتا نخاله هیچ کاری انجام ندادن.و یکی هم معجون گروه هری! به لطف الیوت، خیلی هنر کرد که با وجود نایل تونست معجون خوبی درست کنه.
هر لحظه که از امروز-روز اول مدرسه-میگذره همه چیز بدتر میشه.لیام از وقتی که از کلاس بیرون رفت پیداش نشده و هری نگرانشه.چیزی که بیشتر رو مخه رفتار زین و لوییه،بیخیال تر از همیشه انگار که اتفاقی نیفتاده.
هری زیر نگاه های سنگین بقیه احساس خفگی میکنه.حتی وقتی خواست برای ناهار کنار میز گروهش بشینه همه از جاشون بلند شدن و ازش فاصله گرفتن.فقط لوک و شان کنارش موندن و مثل بقیه طردش نکردن!
شان هم دست کمی از هری نداره و اعصابش خورده.اون و مری جین هر دو معجون های خوبی درست کرده بودن.ولی پروفسور فرانکلین بخاطر اینکه گروهی کار نکردن بهشون امتیازی نداد.ظاهرا مری جین اصلا براش مهم نبود و یه جورایی خوشحال بود که فهمیده بود معجونش خوب از آب دراومده.موقع بیرون رفتن از کلاس تام دنبالش رفت که مثلا دلداریش بده.اما ام جی با بیخیالی و پوزخند گفت: اون میتونه بیاد سرشو بخوره! من کارمو درست انجام دادم!
و بعد تام رو در حالی که چشم هاش از تعجب درشت شده بود و گونه هاش قرمز شده بودن تو راهرو تنها گذاشت.انگار که تا حالا تو عمرش هیچ ناسزایی نشنیده!
حالا هری حدود بیست دقیقه است که غرق افکارش شده و به یه نقطه زل زده.تمام اتفاقاتی که از صبح افتاد،همه و همه دست به دست هم دادن تا سوزش معده عجیبی پیدا کنه و هیچ اشتهایی برای غذاهای روی میز نداشته باشه.
ESTÁS LEYENDO
Hogwarts Mystery [L.s] [Z.M]
Fanficدرسته اینجا دنیای جادویی هاگوارتزه ولی من مطمئنم خبری از جادو نبود وقتی به اون چشم ها خیره شدم... هشدار: اگر پاترهد نیستید به هیچ وجه این بوک رو باز نکنید ( ͡° ͜ʖ ͡°) 💙💚 ❤️💛 🌈