part 6

678 129 11
                                    

کی اتاق منم این شکلی کرده داشتم حرص دکراسیون اتاق میخوردم که دوتا دست از پشت منو بغل کرد دم گوشم گفت صبح بخیر عزیزم یه لحظه زمان متوقف شد وقتی سرمو چرخوندم سمتش دیدم سرشو گذاشته روی شونم تو خواب وبیداریه محکم حلش دادم که افتاد روی زمین وقتی بلند شد سرشو گرفته بود واه ناله می کرد

کوک:چه خبرته سرصبحی مگه نگفتم دیشب یکم کمتر بخور این طوری نشی

جمیمین: چی داری برای خودت میگی من دیشب با تو فقط قهوه خوردم بعد خداحافظی از تو اومدم خونه تو اصلا تو خونه من چی کار می کنی

کوک:خونه تو اینجا خونه هردوتای ماست باهم خریدیمش خودت دکراسیون اتاق دیروز عوض کردی تا مدل جدید امسال باشه بعد از این که خسته شدی یکم الکل خوردیم میدونستم نباید میزاشتم زیاد بخوری ولی اشکال نداره بلند شو بریم برات سوپ درست میکنم بلاخره هرچی نباشه شوهرتم وظیفمه مراقبت باشم

جمین:سکته اول وقتی زدم که گفت شوهرمه سکته دوم وقتی زدم که از پاهام گرفت وبلندم کرد وراه افتاد سمت اشپز خونه ومنو گذاشت روی اوپن وشروع کرد به اشپزی کردن وقتی داشتم اتفاقات توی سرم مرور می کردم یه دفعه در اتاق روبه روی اتاق ما باز شد ویه دختر کوچولو بدوبدو بیرون اومد از شلوار رئیس کار خونه چسبید شروع به نق زدن کرد رئیس کارخونه اون دختر بچه بلند کرد و کنار من روی اوپن گذاشت وبهش گفت که پیش پاپا چیم بشین تا پاپاکوک برات سوپ ونیمرو درست کنه ودرسته سکته سوم اونجا زدم چون به گوشام اعتماد نداشتم که چی شنیدم پاپا چیم پاپاکوک هیچ کس منو چیم صدا نمیکنه واین لغب نمیدونه به جز تمین نه این یه کابوسه مگه نه وقتی دچار خود درگیری شدید بودم اون دختر بچه چسبید به من ،پاپا چیم من گشنمه

کوک:میا پاپا چیم ازیت نکن

میا:ولی میا پاپا چیم ازیت نکرد میا بغل میخواد پاپا چیم میا بغل میخواد

کوک: میا یه دفعه دیگه ببینم داری بهونه میگری دعوات میکنم فهمیدی

جمین: وقتی رئیس کارخونه میا تهدید کرد اون بچه اروم شد

کوک:میا برو دادشت بیدار کن بیاین صبحونه بخورید

جمین:چی دادشش مگه بچه دیگه هست دیگه دارم اوردوز میکنم امکان نداره من باید از این دیونه خونه فرار کنم رفتم تو اتاق گوشی برداشتم زنگ زدم به تمین

تمین:الو

جمین:الو تمین کجای بیا منو از این جهنم نجات بده

تمین:چیشده نکنه با شوهرت دعوات شده

جمین:شوهرم مضخرف نگو لطفا من کی ازدواج کردم خودم خبر ندارم هان کله خر زود بیا

تمین:شرمنده دادچ کار دارم نمیتونم بعد برو خودت گیر بیار اگه مشکلی داری خودت با شوهرت حلش کن

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلاممممم خوبینننننن
خب اینم پارت جدید
پارت بعد پشماتون میریزه عزیزانم
ووت6
کامنت6

༻𝑴𝒚 𝑩𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 𝑺𝒑𝒐𝒖𝒔𝒆༺Where stories live. Discover now