کی اتاق منم این شکلی کرده داشتم حرص دکراسیون اتاق میخوردم که دوتا دست از پشت منو بغل کرد دم گوشم گفت صبح بخیر عزیزم یه لحظه زمان متوقف شد وقتی سرمو چرخوندم سمتش دیدم سرشو گذاشته روی شونم تو خواب وبیداریه محکم حلش دادم که افتاد روی زمین وقتی بلند شد سرشو گرفته بود واه ناله می کرد
کوک:چه خبرته سرصبحی مگه نگفتم دیشب یکم کمتر بخور این طوری نشی
جمیمین: چی داری برای خودت میگی من دیشب با تو فقط قهوه خوردم بعد خداحافظی از تو اومدم خونه تو اصلا تو خونه من چی کار می کنی
کوک:خونه تو اینجا خونه هردوتای ماست باهم خریدیمش خودت دکراسیون اتاق دیروز عوض کردی تا مدل جدید امسال باشه بعد از این که خسته شدی یکم الکل خوردیم میدونستم نباید میزاشتم زیاد بخوری ولی اشکال نداره بلند شو بریم برات سوپ درست میکنم بلاخره هرچی نباشه شوهرتم وظیفمه مراقبت باشم
جمین:سکته اول وقتی زدم که گفت شوهرمه سکته دوم وقتی زدم که از پاهام گرفت وبلندم کرد وراه افتاد سمت اشپز خونه ومنو گذاشت روی اوپن وشروع کرد به اشپزی کردن وقتی داشتم اتفاقات توی سرم مرور می کردم یه دفعه در اتاق روبه روی اتاق ما باز شد ویه دختر کوچولو بدوبدو بیرون اومد از شلوار رئیس کار خونه چسبید شروع به نق زدن کرد رئیس کارخونه اون دختر بچه بلند کرد و کنار من روی اوپن گذاشت وبهش گفت که پیش پاپا چیم بشین تا پاپاکوک برات سوپ ونیمرو درست کنه ودرسته سکته سوم اونجا زدم چون به گوشام اعتماد نداشتم که چی شنیدم پاپا چیم پاپاکوک هیچ کس منو چیم صدا نمیکنه واین لغب نمیدونه به جز تمین نه این یه کابوسه مگه نه وقتی دچار خود درگیری شدید بودم اون دختر بچه چسبید به من ،پاپا چیم من گشنمه
کوک:میا پاپا چیم ازیت نکن
میا:ولی میا پاپا چیم ازیت نکرد میا بغل میخواد پاپا چیم میا بغل میخواد
کوک: میا یه دفعه دیگه ببینم داری بهونه میگری دعوات میکنم فهمیدی
جمین: وقتی رئیس کارخونه میا تهدید کرد اون بچه اروم شد
کوک:میا برو دادشت بیدار کن بیاین صبحونه بخورید
جمین:چی دادشش مگه بچه دیگه هست دیگه دارم اوردوز میکنم امکان نداره من باید از این دیونه خونه فرار کنم رفتم تو اتاق گوشی برداشتم زنگ زدم به تمین
تمین:الو
جمین:الو تمین کجای بیا منو از این جهنم نجات بده
تمین:چیشده نکنه با شوهرت دعوات شده
جمین:شوهرم مضخرف نگو لطفا من کی ازدواج کردم خودم خبر ندارم هان کله خر زود بیا
تمین:شرمنده دادچ کار دارم نمیتونم بعد برو خودت گیر بیار اگه مشکلی داری خودت با شوهرت حلش کن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلاممممم خوبینننننن
خب اینم پارت جدید
پارت بعد پشماتون میریزه عزیزانم
ووت6
کامنت6
YOU ARE READING
༻𝑴𝒚 𝑩𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 𝑺𝒑𝒐𝒖𝒔𝒆༺
Fanfiction{ژانر:رومنس/درام/اسمات} {آپ:معلوم نیست} {کاپل:کوکمین} {خلاصه : کوک:عزیزم میشه یکم دیگه بغلت کنم خواهش میکنم یکم بیشتر تو بغلم بمون جمین؛ کوک بس کن دیگه داره دیرت میشه تازه خوشم نمیاد بچه ها با صدای ما بیدار شن کوک:اونا بیدار نمیشن یکم بیشتر لطفا} {...